سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

با تو ما را خاک، بهتر از فلک / ای سِماک از تو منوّر تا سَمَک

سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

با تو ما را خاک، بهتر از فلک / ای سِماک از تو منوّر تا سَمَک

سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ *
إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ *
مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ *
بنام خداوند بخشنده ی مهربان.
ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏ های نفس او را می‏دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!
به خاطر بیاورید هنگامی که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت می‏دارند.
هیچ سخنی را انسان تلفظ نمی‏کند مگر اینکه نزد آن فرشته ‏ای مراقب و آماده برای انجام ماموریت است.
«آیات 18-16 سوره ق»

ندیدم زینب کبری تر از این!

دوشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۳۴ ق.ظ

 

یا هو...

 

بانو جان!

کمتر بی تابی کنید. چشمهاتان را ببینید. دیگر سویی ندارند.

خوب میدانم که این بغضها از دیشب نیست و زخم کهنه تان سر باز کرده است. یاد کوچه و سیلی و صورت نیلی... یاد درب سوخته و مسمار و پهلوی شکسته... یاد مردی که تمام قد مرد است با دستانی بسته... یاد گریه ها و ناله ها و ضجه های مخفیانه تان...

نگاهی می کنید به شانه های لرزان حسین و گاهی به چشمان سرخ حسن. طاقت دیدن قامت هلال ماه منیر را ندارید. هی قورت میدهید بغضهاتان را. دوباره نگاهتان میرود سمت بستر بابا. رُخ زرد بابا می شود کوه غصه ای و یهو هُری میریزد در دلتان. اشک می شوید و ماتم...

زینب جان!

نمی شود آرام بود، میدانم... اما هنوز برخی سطرهای دفتر غمهاتان نخوانده مانده ست. گرچه میدانم همه اش از همان کوچه شروع شد. که هر چه می کشید از همان کوچه ی بنی هاشم است!...

هنوز نه تشتی دیده اید و نه جگری... نه تشتی دیده اید و نه سری... نه جسم با پیکان بر تابوت دوخته و نه تنی که پیکانها بوسه بارانش کنند...

هنوز عباس هست... نه خار مغیلانی هست و نه نیزه شکسته ها... نه دامان سوخته ای و نه گوش بی گوشواره و نه سر بی معجری...

عمه ی سادات!

دلتان از کدام جنس نایاب است که اینقدر وسعت دارد و ما رایت الا جمیلا سر میدهید؟ و کاسه ی صبرتان چه بی اندازه بزرگ است که ایوب به گرد پایتان هم نخواهد رسید؟!

زینتِ اَب!

کمی با خود مدارا کنید. ناله هاتان دل عباس را ریش میکند.

بانو جان!

هنوز عباس هست...

------------------------

+ دل اگر هست دل زینب کبری باشد / آفرین باد بر این همت مردانه ی دل

++ خیلی به دلم نشست: (+)

------------------------

* عنوان، مصراعی از علی اکبر لطیفیان

۹۲/۰۵/۰۷
عتید ...

نظرات  (۱۲)

سلام....

خواندم و نگاهم،مبهوت ِ این سطرهای ناب شد ...حقیقتا و بدون اغراق و به دور از هرتعارفی واژه هایتان لرزاندم...روضه ای برپاشد اینجا،دردلم!
این روزها به گمانم باید دورکعت عشق خواند به پاس صبوری هایشان..

تسلیت باد این ایام...
دستتان در دستان پرمهر بانویِ صبر و دلتان عجین بامهرشان تاهمیشه.

التماس دعا
یاحق.
پاسخ:
سلام...

امید که مقبول دل بی نظیرتان افتاده باشد!
فاطمیه باشد یا محرم... محرم باشد یا صفر... صفر باشد یا عزای مولا... باید بر مصیبتهای زینب خون گریست!

جرعه ای از دریای صبرشان به کامتان با دستان مهربان خود حضرت...
"خون از بدن کنار زدن عادت من است
آن روز خون سینه و حالا سحر سرت"
علی اکبر لطیفیان
......................
کاش کودکان کوفه تا همیشه کودک میماندند...کاش انگشتان کودکانه یی که به بابا نامه مینوشت دستِ نامردی نمیشد بر سرِ فرزندانش...
پاسخ:
یک روز کاسه های شیر صف میکشند و روزی آب دریغ میکنند از آل الله حتی بقدر قطره ای و حتی از شش ماهه ای!!!
یک روز با اشک و کاسه های شیر به سراغ امام زمانشا می آیند و روزی با خاکستر و دامان پر از سنگ بر روی بامها...

http://caravan.blog.ir/1392/05/05/%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B5%D8%B1%D9%87-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D9%85%D9%82%D8%AA%D9%87

باز هم سلاخی فرشته ها؛ اگر رویمان می شود به علی بگوییم!
پاسخ:
آجرک الله...
ناله کن اى دل به عزاى على
گریه کن اى دیده براى على
پیش حسین و حسن و زیبنین
خون چکد از فرق هماى على . . .

شهادت مولا امیر المؤمنین تسلیت باد.
التماس دعا
پاسخ:
سلام و عرض تسلیت بر فرزند پاکشان!

التماس نور...
سلام مُحترم
قبول باشد روضه زینبیه تان...

زینب بنی ها شم را زینت شد. زینب هم از غافله جدا نبود. غافله ای که مسافرانش از رحلت نبی پا به سفر گذاشتند و بعد از آن با مسمار و محراب و تنهایی حسن و کربلا و شام و... ادامه داشت...

و زینب جَبَلُ الآمی بود که جز زیبایی ندید. ندید جز فوز سر سپردگان رب الکعبه.
هنوز عباس ها هستند. یوسف هم هنوز هست!
-------------------------
++خواندنی بود.
پاسخ:
سلام گرامی
متشکرم!

این جمله را چند بار خواندم:
و زینب جَبَلُ الآمی بود که جز زیبایی ندید. ندید جز فوز سر سپردگان رب الکعبه.
بسیار زیبا بود!
---------------------
++ دلم خنک شد وقتی خوندمش!
سلام بزرگوار

باید یادگار بانوی مظلومیت و امیر المظلومین باشی تا بشوی بانوی صبر..
باید جمع انوار باشی تا چیزی بگویی نورٌعلی نور..

زینب وار(س) بودن، و زیبا زیستن تقدیرتون باشه ان شاءالله

امضای رضایت امام حاضر حضرت ولی عصر(عج) بر پرونده ی اعمالتون!

ملتمس دعام

در پناه حق...
پاسخ:
سلام سادات

و باید خواهر ارباب ادب باشی تا در برابر ربت ادب کنی و بر زبانت جاری شود ما رایت الا جمیلا...

دعاهایی که هر بار در حقمان میکنید آرام میکند این دل طوفان زده را!

بی نهایت ممنونم!


۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۱۶ پلڪــــ شیشـہ اے
سلام علیکم
اجرتون باخدا
پای این متن تمام بغضم خالی شد
"کاسه ی صبرتان چه بی اندازه بزرگ است که ایوب به گرد پایتان هم نخواهد رسید؟!"
خدایا من فدای این همه بزرگی عمه سادات
یاد اوضاع الان سوریه افتادم و بیشتر این اشک ها امان نداد

التماس دعای نور
یاعلی
بسیار محتاج دعای خیرتان هستم
پاسخ:
و علیکم سلام
اما این بغض ها هنوز کال مانده اند!!!
فقط یک مرحم است که التیام می بخشد این بغضای در گلو را...
محتاجم...
علی یارتون...
۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۱۶ پلڪــــ شیشـہ اے
لینکی که گذاشتید بسیار زیبا بود
پاسخ:
چون خیلی زیبا بود گذاشتم : )
دل که عاشق شود شرر دارد
آتش از حال ما خبر دارد
عاشقی قصه ای است دیرینه
که دو صد لیکن و اگر دارد
هر که مست است مثل انگور است
چون که او هم لباس تر دارد
ما که رندیم و باده نوش چه غم
گر کسی جا نماز بردارد
آن که حال مرا نمی داند
چه نصیب از دل و جگر دارد
نکشم پا ز آستانه دوست
سائلش ز آن که تاج سر دارد
لب من در ترّنم یادش
ذکر او هر شب و سحر دارد
عَجَز الواصفون عَن صفتک
ما عَرفناک حقّ معرفتک
السلام ای حقیقت ایمان
ای رسول زمین امام زمان
یا علی ای حدوث را ممکن
یا علی ای وقوع را امکان
با تو هر لحظه می شود صادر
بر خلایق ز مهدی ات فرمان
لب لعل تو چشمه احیا
چشم پاک تو چشمه حیوان
موی تو لیلة المبیت من است
کاش جای دلم شوم قربان
تویی آن شیر کز دم تیغت
دشمن و دوست می شود نهان
دشمن از ترس می رود به خفا
دوست بهر نظر شود پنهان
جای باران سر از هوا ریزد
ذو الفقارت اگر دهد جولان
شیعیان را به جای خون باشد
حبّ زوج بتول در شریان
ما همه در صفیم بذلی کن
که قبول خدا شود قربان
ماه میلاد توست ماه رجب
گاه میعاد توست در رمضان
پای بوس تو ماه ذی القعده
دست بوست محرّم و شعبان
می سزد گر محبّ تو ز شعف
دف به کف در نجف کند طغیان
هم? انبیا به وسع وجود
چیده اند از درخت تو ایمان

مصطفی نیز در میان همه
شرح داماد کرده در قرآن
ای که در یک شب از کرامت خویش
در چهل خانه بوده ای مهمان
جای دارد که از نزول شما
هر پدر صد پسر کند قربان
سخت گیری مکن به سائل خویش
رد مکن این شکسته را آسان
هست روز جزا و وقت حساب
حبّ تو در صحیفه ام عنوان
بی تو جنت جهیم پر آتش
با تو دوزخ بهشت بی پایان
ای که از کعبه گشته ای ظاهر
شد در این کار نکته ای پنهان
ضلع تسبیح را شکستی تو
ز آن که تسبیح بر تو شد تبیان
بطن سبحان ربّی الاعلی
هست تقدیس زاده عمران
می کشم نعره از جگر شب و روز
تا نصیم شود ز حق غفران
عجز الواصفون عن صفتک
ما عرفناک حقّ معرفتک
یا علی ای امیر هر میقات
یا علی ای ظهیر فُلک نجات
این محال است که شوی موصوف
ز آن که تو برتری ز حدّ صفات
در مثل رشحه غمت دجله
در بزرگی ترنّم تو فرات
دوستانت کلیددار بهشت
عاشقان تو رشته دار حیات
جای دارد که منکران تو را
جا ببخشند در جهان ممات
ای کریم مدینه و مکّه
ای جوان مرد کوفه در خیرات
یک ابوذر کفایت است که ما
بر کرامات تو کنیم اثبات
ای که دادی به دست سلمانت
جلوه طور را به پیر برات
مالک اشتر تو را باید
خواند مجموعه همه ملکات
کوی آشفتگان تو مشعر
صف دلدادگان تو عرفات
همه مردم تو را به حکم بنون
جمله زن ها تو را به حکم بنات
هر یکی از نوادگان تو را
می توان خواند حاکم عرصات
همسر توست شیشه ای نازک
خاندان تو در مثل مشکات
تویی آن روزه دار تابستان
در زمستان تویی امیر صلات
در تصرف به ما ز ما اولی
صاحب مال ما ز خمس و زکات
بر تو از ما ز خالق تو درود
بر تو از ما ز فاطمه صلوات
گر درختان قلم شوند همه
آب ها گر همه شوند دوات
می سزد گر نویسم این جمله
تا قیامت به قامت صفحات
عجز الواصفون عن صفتک
ما عرفناک حق معرفتک
یا علی ای سرادق توحید
ای امیر فرشته در تجرید
یکی از طائفان تو افلاک
یکی از حائران تو خورشید
ما که مُردیم از جدایی تو
پس مکن این فراق را تمدید
یا علی ای قدیم تر ز قدیم
یا علی ای جدید تر ز جدید
تویی آن آفتاب لم یزلی
که به خود از وجود خود تابید
غیر تو هیج کس وجود نداشت
چشم تو وا شد و علی را دید
نخل ها را به آب دیده بند
تا که از غصه رو کنند به عید
خانه جان من ز بت پر شد
ای تبردار فتح کعبه رسید
با تو هر کس که در جدل افتاد
گردن خود نهاد زیر حدید
از پدر می رسد پسر را فیض
از تو دارد حسین نام شهید
می رسد از محیط بر گوشم
که همه گفته اند بی تردید
عجز الواصفون عن صفتک
ما عرفناک حق معرفتک
جگر اهل درد خرّم باد
دل اهل مراد بی غم باد
ماه فضل است و عارفان جمع اند
تا ابد جمعتان منظم باد
فخر حوّا از کعبه بیرون شد
باز روشن دو چشم آدم باد
پدر کعبه کعبه را بشکافت
پر بکا دیدگان زمزم باد
هر کجا طفل شیر خواری هست
آب خوردن بر او مقدم باد
کربلا خشک شد بهر حسین
چشم اهلش همیشه پر نم باد
قهر کرده فرات از اصغر
دست عباس سوی پرچم باد
روی دست پدر پسر جان داد
همه ماه ها محرّم باد
عجز الواصفون عن صفتک
ما عرفناک حق معرفتک
شهادت جنب الله و بابه.صراط المستقیم.وجه الله المضیی.بر علی دوستان عالم تسلیت باد
یاعلی مدد
پاسخ:
سلام و عرض تسلیت بر عاشق مولا...
ارادتنامه ای بود زیبا!
سپاس!
عتید جانم

خوب روضه میخوانی ..... قبول باشد

این روزا بشدت بیادتم..
پاسخ:
عتید جانتان این روزها بشدت محتاج دعای شماست!
لطفآ ادامه دهید...
۰۹ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۳۰ دوره‌گردِ عکاس
بعد از خواندن این سطرها
نمی‌دانم چه شد
آه را گشودم
ورق زدم، ورق زدم تا به مصائب شام رسیدم و غرق در روضه...


فرازی از زیارت‌نامه حضرت زینب کبری سلام الله علیها:

اَلسَّلامُ عَلى مَنِ احْتَجَّتْ فی مَجْلِسِ ابْنِ زِیـاد بِاحْتِجـاجـات واضِحَة،

وَقـالَتْ فی جَوابِه بِبَیِّنـات صـادِقَة،

اِذْ قـالَ ابْنُ زِیـاد لِزَیْنَبَ سَلامُ اللهِ عَلَیْهـا کَیْفَ

رَاَیْتِ صُنْعَ اللهِ بِاَخیکِ الْحُسَیْنِ؟

قـالَتْ: مـا رَاَیْتُ اِلاّ جَمیلا


تو را چنان که تو هستی مگر خدا گوید
چنین که از نظر خلق در حجابی تو
پاسخ:
و من رفتم سطرهای پایانی زیارت زینبیه آنجا که میفرماید:

... فاجهشت بالبکاء و نادت بهذا الدعا: "الهی تقبل منا هذا القربان"

ثم انثنت شاکیه وجهها الی جدها و هی تقول: یا محمداه هذا حسین بالراء مرمل بدماء مقطع الاعضاء و بناتک سبایا و ذریتک مقتله...

----------------
مفجعه و زینبیه و ناحیه نفس بند می آورند!...
۰۹ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۲۵ تب کرده تب دار
آرام زینب
آرام گیر که هنوز اول مصیبت هاست
بی‌تا‌بی نکن زینب که مصیبت ها پیش رو داری
و صبر و تحمل تو قوای کاروان اُسرای کربلاست
بی تابی نکن زینب در نبود پدر
که هنوز مانده تا بی حسین شدن

پاسخ:
که هنوز مانده تا بی حسین شدن...

به به : )
چشممون روشن به وبلاگتون : )

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.