سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

با تو ما را خاک، بهتر از فلک / ای سِماک از تو منوّر تا سَمَک

سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

با تو ما را خاک، بهتر از فلک / ای سِماک از تو منوّر تا سَمَک

سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ *
إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ *
مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ *
بنام خداوند بخشنده ی مهربان.
ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏ های نفس او را می‏دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!
به خاطر بیاورید هنگامی که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت می‏دارند.
هیچ سخنی را انسان تلفظ نمی‏کند مگر اینکه نزد آن فرشته ‏ای مراقب و آماده برای انجام ماموریت است.
«آیات 18-16 سوره ق»

 

یا هو...

 

از همان ظهری که درب شیشه ای مؤسسه باز شد و کارت زدم، تا عبور از جلوی اتاق کارت که مثل همیشه ژستی تکراری بخود گرفته بودی و گوشی بدست، هدف نگاهت نامعلوم بود و مشغول راه انداختن کار خلق الله بودی... از همان ساعتی که آمدی و سرکی در کلاسم کشیدی و مثل همیشه لبخندی نثارم کردی و توی نگاهت یه عالمه دلتنگی یار بود و یه عالمه اضطراب و یه عالمه حرف ناگفته... از همان لحظه که توی دفتر، دیگر این دل بیچاره طاقت نیاورد و بی خیال همه ی نگاههای پرسشگر یکهو خودش را آنچنان توی بغلت جا کرد و سر روی شانه هایت گذاشت که انگار هیچکس را یارای جدا کردن ما از هم نبود و من هی اشک میریختم و تو هی مثل همیشه قربان صدقه ام میرفتی و آرام توی گوشم نجوا میکردی... از همان خلوت دو نفره مان و همان غروب و نماز شانه به شانه مان... از همان بعد از نماز که رو به عکس شش گوشه نشسته بودیم و چشمهایم را به چشمانت گره زده بودم و دستانم را به دستانت و مدام یادآوری میکردم که فلان چیز یادت نرود و مراقب دوست من باشی و از این حرفها... از توی تاکسی تا سر کوچه مان که پیاده ام کردی و باز مثل همیشه خیالت راحت شد از رسیدنم به خانه... از همان پنجشنبه شبی که آمدی و هی زبان میریختی... از همان خواب نه رویای شیرین تا به حالایی که یک روز و یک شب است که بی خبرم از حالت، مدام توی دلم زمزمه میکنم که: بی انصاف! تو که تک خور نبودی؟!

 

 

رفت. نه بردنش! دل من را هم برد...

میگفت: میشه دعا کنی پاهای من هم توی مسیر پیاده ی نجف تا کربلا تاوله بزنه؟!

 

 

نکند سهم من از ضریح جدیدت فقط خواب است و رویا؟...

 

-------------------------

+ دلم تکرار میخواهد!

تکرار بعضی روزها...

۹۲/۰۹/۲۶
عتید ...

نظرات  (۲۶)

سلام
دلم تکرار میخاهد
در این مسیر تاول پا مزه دارد
پاسخ:
سلام
احلی من عسل است!
۲۶ آذر ۹۲ ، ۲۳:۵۲ تـــ ـارا
سلام
حال دلتان را خوب میفهمم...
خدا نگهدار مسافرتان باشد...
آرزویتان برآورده شود و هرچه زودتر نگاهتان و دستتان ضریح جدیدش را نوازش کند...

وقتی دلتان بارانی شد در حسرت یار ... برای دل من هم دعا کنید

یا حسین
پاسخ:
سلام دوست عزیز
همین حالا آرزویی در دل کردم!
بلند بگویم؟
روزی باشد که شما باشید و شش گوشه ای...
ه م ی ن
مرا ببر به حرم تا نرفته ام از دست
علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد... علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد. مرا ببر مرا ببر مرا ببر. زیباست
سلام عرض شد
بال بال زدنتان مبارک باشد. یعنی مبارک است. شاید کمی تسکین باشد چشیدن دانه های تسبیح با ذکر یا حسین(ع).
بابای رقیه می بیند. خوب است که دل او هم کمتر از ما دلتنگ نیست برایمان. نه؟
سلام بر او و وفادارانش

یا علی
پاسخ:
به خاک کرب و بلایت خضوع باید کرد
به سوی مأذنه ی تو رکـوع باید کرد!
مرا ببر به حرم تا نرفته ام از دست
علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد!
مرا ببر... مرا ببر... مرا ببر...

علیکم سلام
خدا کند که بالی دهند برای پرواز... برای اوج...
بین الحرمین نصیب چشم و دل عاشقان...

لام خوبِ نازنین!

آرزو میکنم یک روزی که نزدیک است،به همین زودی ها،یک نفر این سطرها را خطاب به شما بنویسد ...
آمین.

قول بدهید بااین دل رئوفتان دعایم کنید.

یاحق.
پاسخ:
سلام مهربان

دعایم کنید...
من به دعای خوبان خدا ایمان دارم!

امیدوارم چشمان همیشه عاشق و منتظرتان منور شود به صحن و سرای اباعبدالله به همین زودی، طوریکه تصورش هم برایتان ممکن نباشد!!!
آمین...
زیارت حرمت از سرم زیاد قبول
مرا فقط برسان مرز خسروی باشد؟
پاسخ:
سرچی زدم و شعر کاملش را خواندم. شعری بود از محسن رضوانی. بسیار لذت بردم!
دوستانم هم بخوانند و مست شوند:

مخواه شاکله ی این غزل، قوی باشد
از ابتدا غرض این بود مثنوی باشد
 
ببخش اگر کمی از حیث وزن کم دارد
نشد شبیه غزل های منزوی باشد
 
نه مثل نغمه‌ی حافظ، نه چون کلام کلیم
قرار نیست که این نفخه عیسوی باشد
 
به پای خمسه‌ی من هیچ پنجه‌ای نرسد
اگر چه نظم نظامی گنجوی باشد
 
زمام شمس – علی ما نُقِل – به دست شده است
چه جای صحبتی از عشق مولوی باشد
 
غلام محتشم و خاک پای حِمیری ام
و هر که شاعر دربار مهدوی باشد
 
زیارت حرمت از سرم زیاد؛ قبول
مرا فقط برسان مرز خسروی باشد

بی نهایت ممنونم از این حسن انتخاب!
۲۹ آذر ۹۲ ، ۱۷:۱۸ مـَـ ه جَـبـیـטּ
دلم خواست ..
اونقد کِ پای این پست، بِ پیاده روی ه اربعین که رسید، خیلی ساده گریست ..

دعام کن راهی شم ..
دعا میکنم راهی شی ..
پاسخ:
زیارت دلت قبول مه جبین!

دعا میکنم که راهی ات کنند...
سلام عتید عزیز ...

زمزمه های پاکتان قبول باشد ان شا ءلله.

هزار بار هم بخوانمش،سیر نمیشوم
برای شما که دلتان همیشه عاشق است ...

اصلاً حسین جنس غمش فرق می کند
این راه عشق پیچ و خمش فرق می کند

اینجا گدا همیشه طلبکار می شود
اینجا که آمدی کرمش فرق می کند

شاعر شدم برای سرودن برایشان
این خانواده، محتشمش فرق می کند

“صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین”
عیسای خانواده دمش فرق می کند

از نوع ویژگی دعا زیر قبه اش
معلوم می شود حرمش فرق می کند

تنها نه اینکه جنس غمش جنس ماتمش
حتی سیاهی علمش فرق می کند

با پای نیزه روی زمین راه میرود
خورشید کاروان قدمش فرق می کند

من از حسینُ منی پیغمبر خدا
فهمیده ام حسین همش فرق می کند

علی زمانیان
پاسخ:
سلام بانو

شما هم خوب میدانید که چقدر دوست میدارم این قطعه را!
اصلآ حسین جنس غمش فرق میکند...

هزاران بار ممنونم!
۰۱ دی ۹۲ ، ۰۰:۰۲ پلڪــــ شیشـہ اے
;*(

حاجت روای دیدن روی ماه حرم ارباب
پاسخ:
ان شاءالله با دوستان!
ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

مانند مرده ای متحرک شدم، بیا
بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت

می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت

دنیا که هیچ، جرعه آبی که خورده ام
از راه حلق تشنه من، مثل سم گذشت

بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم
از خیر شعر گفتن، حتی قلم گذشت

تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت

مولا شمار درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

حالا برای لحظه ای آرام می شوم
ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت
............................................
پاینده باشی دوست عزیز و انشالله هر چه زودتر دلتون تو حرم مطهرشون آروم بگیره.
پاسخ:
سلام بزرگوار

عزاداریهاتون قبول درگاه حق!

براستی که ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت...
۰۱ دی ۹۲ ، ۰۵:۰۱ خلوتگه راز
خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد...
یا حسین (ع)
پاسخ:
آرزومند نگاری به نگاری برسد...
سلام کربلایی

ثابت کردید بی دل از سرزمین نینوا بازگشتید..
خوش بسعادت شما

التماس دعا..
هرچند می دانم کربلا دیده دعایم می کنید!


صاحب خانه که باصفا باشد خانه را صفا میدهد.. خوشحالم صفای دلتان حسینی(ع) است!
ایام تسلیت
در پناه حق...
پاسخ:
سلام محب

میدانید؟
باید رفت... باید دید... باید بود... و اربعینش محشریست!...
این روزها دلم بهانه دارد... بهانه ی همان اربعینی که خاطره شد...

ان شاءالله روزی همه ی عاشقانش...
و از صمیم دل برای شما آرزو میکنم بین الحرمین اوجتان دهد تا او...

بر شما هم تسلیت باد و تعزیت!
آه......
پاسخ:
...
اشهد انک تشهد مکانی
تسمع کلامی و
ترد جوابی
.
.
...
پاسخ:
سرم هوای تــــــــــــــو دارد دلم هوای ضریح
چه می شود که سری گوشه ی حرم بزنم?
تو رفته ای و غزل های دیگری هم هست
بمان که شاعر تنهای دیگری هم هست

به جز هوای تو و شانه های آرامت
برای گریه مگر جای دیگری هم هست؟ ...
پاسخ:
بیا و با نفس روشنت به مرده دلان
بباوران که مسیحای دیگری هم هست...
۰۲ دی ۹۲ ، ۱۶:۲۳ خانواده مسلمان
الهم الرزقنا زیاره الحسین فی الدنیا
و شفاعه الحسین فی الاخره
پاسخ:
آمین...
سلام بزرگوار
طیب الله انفاس قلمتان

بیقراری یا نداشتن قرار، بی صبری یا نداشتن صبر ... در کل همین پیشوند «بی» که در نگاه اول سلب کننده است در این وادی اما معنایش سلب کنندگی نیست انگار.

بیقرار میکند اما بر قرار میمانی صبرت برای دیدنش ته میکشد اما عزیز میشوی منظور از «عزیز» همان رسوخ ناپذیریست. بی خواب میشوی اما چشمانت باز میشود بی گناهی اما از نظر ابلهان گناهبارترینی. و این آخری تنها با سفینه النجاة شاکله اش قرص میماند.
اربعین بر شما و مخاطبانتان تسلیت
سلامت باشید یا علی
پاسخ:
سلام گرامی
زنده باد بر شما!

این کامنت دبل لایک دارد!
بی قرار و بی دل که شدیم قرار دلمان میشود...

بر شما هم تسلیت باد!
حرکتتان بسویش امن و همراه با سفینه النجاة...

سلام عتیدجانم

محشر کنار درب جنان داد میزنند
مردم ندیده اید که آقای ما کجاست؟
تنها به عشق اوست که به اینجا رسیده ایم
جنت بدون حضرت ارباب بی صفاست
ناگاه جبرئیل امین ناله میزند
آقایتان حسین همان مرد سر جداست
محشر دوباره از غم او سینه میزنند
آنجا خدا به خیر کند محشری به پاست


ابعین ِ هزار و چهارصد و سی وشش هجری قمری را،چشم در چشم شش گوشه ی حضرت ارباب به صبح برسانید ان شاءلله.

لحظه هایتان گره خورده به عطر نابِ یار

التماس دعا
یاحق.
پاسخ:
سلام بانو

دهنی بسته و توفیق فغانم دادند
یک فلک ناله و یک حلقه دهانم دادند

جوهر درد ، متاعی است که هر جایی نیست
از چنین جنس ، در این کوچه دکانم دادند

خواندن بعضی کامنتها باعث میشه قطره ای از گوشه ی چشم سرازیر بشه...
ان شاءالله در کنار شما...
جا مانده های غافلهء اربعین تو
آقا دوای درد دل خود کجا کنند ؟
جا تنگ بوده است و یا ما اضافه ایم؟
مردم به چشم طعنه به ما نگاه کنند
باشد حسیـــــــــــــــــن کرب و بلا مال خوب ها
بدها بگو عقده دل با چه دوا کنند ؟!

...
آه عتید با این پست هایت چه کردی با دلم ...
ان شاءالله اربعین دیگر تو را هم ببرند
پاسخ:
باشد حسیـن کرب و بلا مال خوب ها...

از حال دلتان باخبرم!
چه ساختار قشنگی شکسته است خدا

درون قالب شش گوشه یک غزل دارد

بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟

بگو محبت ما ریشه در ازل دارد


پاسخ:

خوشا به حال خیالی که در حرم مانده

و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد

به یاد چایی شیرین کربلایی ها

لبم حلاوت "احلی من العسل" دارد

سلام رفیق
انشالله روزی همه ی مشتاقان شود زیارت ارباب
پاسخ:
سلام
ان شاءالله...
‏‎ ‎همه دارند به پابوسی تو می آیند..
طبق معمول من بی سرو پا جاماندم..
مارا هم دعا کنید..
دلنوشته هایتان به دل مینشیند.
به ما هم سری بزنید.
parvanegii1.blogfa.com
پاسخ:
پروانگی هایتان را خواندم.
یاد این جمله ی شهید چمران افتادم:
از خدا پروا کنید تا پر، وا کنید!
پرهایت فقط بسوی او...
روضه خوان راست می گفت :
" بچه ها پای سفره ای که مادر پهن کنند جکع می شوند "
ما را پای سفره های روضه نگهدار حضرت مادر ...
پاسخ:
بچه ها چشمشان به دستان مادر است!...
روضه خوان راست میگفت!
سلام عتــــیدم

برگشتــــم...

یک دنیا بغض آورده ام...

.......................................................................................
سینه ی تنگ من و بار غم او
هیــــهـــــات
مرد این بار گران نیست
دل مســـــــکینم....
........................................................................................
عتیدم
مقداری از مسیر پیاده روی را به نیابتت قدم برداشتم
باشد که اربابم بپذیرد...
دعایم کن...
دلتنگم
این روزها
عجیب هم....
پاسخ:
سلام مسافرم، مسافر کرب و بلا
زیارت قبول!
عطر حسینی آوردید و پاشیدید در این خانه...
چوبکاری میفرمایید؟؟؟ وظیفه ی بنده ی حقیر بود خدمت برسم برای پابوسی زائر خامس آل عبا.
خدا به داد دلت برسد!
البته اگر دلی برایت مانده باشد!!!
دلتنگی یار قشنگ است! خیلی هم قشنگ است!
مستدام باشد این حالها...
خدمت میرسم ان شاءالله...
۰۹ دی ۹۲ ، ۲۳:۴۹ عبدالله ...
سلام علیکم
عرض ادب و تسلیت دارم رحلت پیامبر گرامی اسلام (ص) امامان بزرگوار رضا و حسن علیهما سلام رو.
و سلام تسلیت خاص و خالص به قلب نازنین اما رئوف حاضر.

در معیت انوار مبارکه ایشان لحظه هاتان پر فیض
پاسخ:
سلام و رحمت خدا...

عشق بازیهاتان در این دو ماه مقبول دل مادر سادات!
بنده هم عرض تسلیت دارم و التماس دعا از جنابتان...

برقرار باشید...
سلام
دلم که عطر رضوی می گیرد یادتان می کنم...
شمایی را که بارها در یک مختصات پاک و ناب یادم کردید!

امام غریب نواز، پناه دل مهربان شما

+هشت شاخه گل

ایام تسلیت
در پناه حق...
پاسخ:
سلام و عرض تسلیت!

جای تعجب ندارد که هرگاه نامی، تصویری از بهشت از خاطر بگذرد یاد آنانی کنم که محبوبند پیش حضرتش!
و البته اینکه بیادم هستید یقینآ از لطف شماست و خوبیهای بی حدتان!

حقیقتآ این روزها جور دیگری یادتان هستم!!!

تقدیمتان:


۱۱ دی ۹۲ ، ۱۴:۵۱ فانوس جزیره ...
دردهایم به تو نزدیک ترم کرده طبیب
حرفم این است که یک وقت مداوا نشود!

سلام علیکم
عزاداری ها قبول ان شاالله ...
التماس دعا ...
پاسخ:
و علیکم سلام
قبول حق!
محتاجم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.