سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

با تو ما را خاک، بهتر از فلک / ای سِماک از تو منوّر تا سَمَک

سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

با تو ما را خاک، بهتر از فلک / ای سِماک از تو منوّر تا سَمَک

سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ *
إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ *
مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ *
بنام خداوند بخشنده ی مهربان.
ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏ های نفس او را می‏دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!
به خاطر بیاورید هنگامی که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت می‏دارند.
هیچ سخنی را انسان تلفظ نمی‏کند مگر اینکه نزد آن فرشته ‏ای مراقب و آماده برای انجام ماموریت است.
«آیات 18-16 سوره ق»

بکاء العیون و جمود العین...

پنجشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۱، ۱۰:۱۰ ب.ظ

 

یا هو...

 

 

گریه، ترجمان دل است. گاهی از سر شوق است و گاه از سر اندوه بسیار...

احساسی ناب و خالصانه که تبلور آن، حکایت از درون است. این شعر لطیف نشان از رقّت قلب دارد.

حضرت مولا (علیه السلام) فرمودند:

بُکاءُ العُیونِ و خَشْیَةُ القلوبِ مِن رَحْمَةِ اللّه تعالى ذِکرُهُ.(1)

گریه ی چشمها و ترس دلها نشانه رحمت خداى بلندنام است.

امام صادق علیه السلام از پدرانش از رسول خدا (صلى الله علیه و آله) روایت میفرماید:

مِنْ عَلاماتِ الشِّقاءِ جُمُودُ الْعَیْنِ، وَ قَسْوَةُ الْقَلْبِ، وَ شِدَّةُ الْحِرْصِ فى طَلَبِ الرِّزْقِ، وَالْاصْرارُ عَلَى الذَّنْبِ. (2)

چهار چیز از نشانه‏ هاى بدبختى است: خشکى چشم، سنگدلى، شدّت حرص در طلب رزق و پافشارى بر گناه.

الها!

بکاء العیون را نصیبمان گردان و دورمان بدار از جمود العین...

 

از فضیلت اشک بر حسین کم نشنیده ایم. از معجزه ی قطره ای که می خشکاند دریایی از معصیت را...

که همانا کشتی نجاتش بر روی همین قطرات حرکت می کند!

اشک بر کسی که خود ایشان فرمودند:

أنَا قَتیلُ الْعَبَرَةِ، لایَذْکُرُنى مُؤْمِنٌ إلاّ اِسْتَعْبَرَ.(3)

من کشته گریه ها و اشک ها هستم، هیچ مؤمنى مرا یاد نمى کند مگر آن که عبرت گرفته و اشک هایش جارى خواهد شد.

و در فضیلت اشک بر حسین همین بس که حضرت مادر (سلام الله علیها) فرمودند:

هرگاه گریه کنندگان بر حسینم داخل بهشت شوند، من هم داخل بهشت میشوم.(4)

در روایات "أرض" مصداق زمین وجود است. و باز بسیار شنیده ایم:

کُلُّ یَوْمٍ عَاشُورَا و کُلُّ أَرْضٍ کَرْبَلاء...

هر روز آزموده می شویم و لشکر عقل مدام در جنگ و جدال است با لشکر جهل. و بقول سیّد شهیدان اهل قلم، صحرای بلا به وسعت همه ی تاریخ است.

هرگاه به یاد غربت آل الله افتادی و دلت شکست و بغض گلویت را فشرد، آسمان دلت را مولا علی (علیه السلام) که «مُنَزِّل المطر و مُسمع الرّعد و البرق» هستند فرمانروایی میکند!

و حضرت باران، سیدالشهدا (علیه السلام) که همانا «عبرة المؤمن» اند بر أرض وجودت شروع می کنند به باریدن...

آن هنگام است که جوانه میزند بذرهایی که آماده ی شکوفایی اند!

اما این زمین باغبان میخواهد، باغبانی دلسوز چون مادر!

که هَرَس کند شاخ و برگ وجودت را... وجین کند علفهای هرزه را...

ایام عزای مادر شیعه نزدیک است و در این ایام، بطن ِ مادر بیش از ایام دیگر، بالفعل میکند نطفه های بالقوه ی وجودمان را!

زمین دلت را بسپار به بانوی آب و آئینه...

 

 

--------------------------

1- مکارم الأخلاق،ج 2، ص 96، ج 10، منتخب میزان الحکمة، ص78.

2- بحار الأنوار، ج 70، ص 52، ج 11، منتخب میزان الحکمة، ص 78.

3- الأمالى شیخ صدوق: ص 118، بحارالأنوار: ج 44، ص 284، ح 19.

4- اشک حسینى سرمایه شیعه به نقل از البکا ص ۸۶.

۹۱/۱۲/۱۷
عتید ...

نظرات  (۴۰)

سلام

خدایا! بگذار بارانی شود چشمانی که تشنه ی دست نوازش توست!

لحظه لحظه هاتون به انوار الهی منور!
پاسخ:
سلام

بودنتان را سپاس...
بگویم بقیع.. باز طلسم بغض می شکند! تنهاترین سردار را هم که بخوانم دیگر طاقت نمی آورم!

مظلومیت را سینه به سینه ارث می برند آل یاسین!

راستی دیدید چه شد؟.. بی هیچ گونه برنامه ریزی ضریح امام حسین(ع) را تازه کردند درست در 15 اسفندماه وقتی که ضریح آفتاب هشتم(ع) نو شده بود!

اسم مولا علی بن موسی الرضا المرتضی(ع) که می آید خوب یادم می آید، دوستی آسمانی چه ساده در زیارت بهشت شریکم کرد!آن هم دو بار!
بزرگ که باشی راحت می بخشی!

دیگر واژه ها را خیس می بینم..ببخشید!
خدا حفظتان کند... عوضش هم با خودش، من چیزی ندارم برای تقدیم!
در پناه حق...
پاسخ:
مگر بردن نام بقیع بدون غربت و بغض هم می شود؟!

این نگاه را که خاطرات فراموش نمی کند به یزدان دادار می سپارم...

یاد همان روزی افتادم که بدرقه اش رفتیم!

در همه ی اتفاقات و تاریخ ایام و اعداد و ارقام عدد پر رمز و راز "شش" نهفته بود!!!

"شش"مین "شش" گوشه که "شش" سال زمان میبرد ساختش، با هزینه ای بالغ بر "شش" میلیارد در "شش"م مهر رونمایی شد.

با آن چشمان بارانی یادی از کویر دل ما هم بکنید!

بکاء العین نعمتی است که همه کس نصیبش نمیشود
هدفش هم فرق میکند برای اعظم مصیبت هایش که همان کرب وبلا ست هدف این عشق بازی های بارانی است ...نه مصیبت های ما انسان های مصیبت ندیده
بچه تر بودم که می گفتند اشکت دم مشکت است بهم برمی خورد ...سالهاست این ویژگی خوب دارد کم کم ، کم رنگ میشود ...واین یعنی اول بد بختی
دعایم کن عتید که رقت قلبم کم و کم تر نشود
تسلیت باد پیشاپیش این دهه عزای مادر آل الله ...
پاسخ:
نعمتی ست این اشک!...
اشک بر ائمه روزی چشمانت...
قلبی که نگران است و حساب قطره های دریایی میکند صد البته که لطافت دارد و رقّت!
مهاجر عزیز دعایمان کند با قلب رئوفش...
داداش حجتم آسمانی شد ..

برای تسلای دل ِ خانواده اش دعا کنید و با صلواتی روحش را شاد ...

التماس دعا برای ما جامانده ها ...

یازهرا .س.
پاسخ:
آسمانی بود!
جایش در زمین تنگ بود...
خدا صبر جمیل به خانوادش عطا کنه...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
این روزها اکثر دوستان حال و هواشون یه جوریه .. همه نور بالا میزنن.. این روزای آخر 91 خداروشکر همه روزی دارن .. خداروشکر

وقتی عتید عزیز همه حرفهای دل منو زده من چی میتونم بگم ..

زمین دلت را بانوی آب و آیینه آباد کند ..
پاسخ:
مگه حال و هوای دوست عزیزمون چه جوریه؟!
انشالله که آسمون دلتون آفتابی باشه!...
* آخر یه روز شیعه برات ضریح میسازه .. *


تو وارث تمامی غم های مادری

مسموم زهر کاری یک کوچه و دری

نام تو با بقیع گره ای کور خورده است

همسایه همیشگی حوض کوثری

تو مادری ترین امامان شیعه و...

درد آشنای درد دل چاه و حیدری


پاسخ:
لعن خدا بر آنکه مذلت خطاب کرد
انگار نه انگار نوه پیــــــــــــمبری...

سلام

به قول شاعر:"این اشک های سر زده خواهی نخواهی است"

نمی شود حرم ارباب را از پشت قاب شیشه ای تلویزیون دید و دل پر نکشد؟
اصلا مرام و مسلک کدام دین و آئین است که عاشق از معشوقش جدا باشد؟
یا من آداب عاشقی نمی دانم،یا دلم را خوب عادت نداده ام به دوری و فراق...

دل،عادت نمی کند به هجران،به فراق...!گستاخی عجیبی است که صبر و قرار را از دل طلب می کنم...

با همین دل بی قرار دعایتان می کنم که نصیب شما شود استشمام عطر خوش عاشقی در جوار حرم ارباب...
که بروید و یک دل سیر از بی قراری هایتان برایش بگویید...

بین الحرمین نصیبتان!
ممنون که دلمان را بارانی کردید....دنیایی سپاس دارد این وازه ها.

نگاه مهربان خدا پناهتان.
پاسخ:
سلام

باید ز هرم آه دلی شعله ور کنیم

با چلچراغ اشک شبی را سحر کنیم

دل که دل باشد آرام و قرار نمیگرد و سینه زندانیست برای این پرنده که شوق پرواز دارد!
این دعاهایت چه میکند با این دل کوچکم!!!
من محتاج این دعاهایم تا ابد...

ممنونم که با قدومتان رونق میدهید این خراب آباد را...
برای «چرا ضریح نداری»

سلام...[گل]
دوباره بخونمش!
دلم خواست دوباره بخوانمش!

قفل دلت را میشکند این حرفها این واژها...
دروازه های قلبت به آسمان گشوده میشوند . کربلا را در آسمان می بینی.
شش گوشه ... و سکوت

پست پر بار، پیراهن نویِ سردار دشت بلا، حرفهایGoddess ، پاسختان و موسیقی دشتی که رفیقمان گذاشته چقدر زیبا با هم آمیخته شده اند.

توفیق مدام
پاسخ:
سلام

منت میگذارید بر سرمان!

خدا کند این قفل بشکند و دل آزاد گردد!...

و حتمآ اضافه کنید قدوم دوستانی که بر چشممان می نهند!
اشک بر ظلم قالب است.
کودکی جلوی چشمانم نقش میبندد که با گریه برای دفاع از سرزمینش سنگ پرتاب میکند بر ظلم.

تازه میفهمم گریه فقط از خشیه الله نیست. پس از آن اشک میریزم تا اشکهایم برایم سلاح شوند. سلاحی که توانی نیست برای سرکوبش. نور خداست که ابلهان به دمیدنِ نحسشان میخواهند خاموشش کنند.

ایام پیش رو تسلای آلامتان تسلای آلاممان

لبخند را نشاندی بر لبان صاحب عزا. مبارکتان باشد.
پاسخ:
به امید نقش بستن لبخند بر لبان این طفلان معصوم...

به خیالشان توان خاموش کردن نور خدا را دارند!
زهی خیال باطل...

صاحب این ایام تسکین دل داغدارتان...
سلام
نوشتی از ضریحی ک نیست
نوشتی از گریه ی دل برای حضرت ارباب
نوشتی از غربت حضرت یاور، علی علیه السلام
نوشتی از چشمانی ک حال دل بی قرار را رسوا می کنند...
چقدر خوب نوشتی رفیق...
چقدر حال دلم را خوب کردی...
پاسخ:
سلام
اگر زیبایی دیدید و دلتان دقایقی در این سرا آرام گشت بدانید از لطف سخنان انواریست که همیشه روشنند.
وگرنه قلم عتید دل، خراش میدهد و بس...
چشم رسوا می کند صاحبش را
هر قـــــــــدر هم که استـــــاد باشد...

چشم نردبان دل است...
هرگاه دلم پر از خستگی و دوری ست،
بلورهایش پله پله بالا می آیند و از چشمانم خودکشی می کنند،

دلم خالی می شود...
وقتی می بینم ملائکی با کاسه های بلورین اشک هایم را برای حضرت مادر می برند...

در پناه حضرت زهرا باشی رفیق[گل]
پاسخ:
اگر تَر هم نشود زودتر از زبان لب به سخن میگشاید این چشم!

چه زیبا گفتید!!!

نردبان دل...
خودکشی...

باید سکوت کرد در برابر این حس لطیف و آسمانی!

فقط بگویید و من فقط بشنوم...

در پناه هم نامتان...
نوشته بودی:

"بقیعت را می سازیم آقا"

دل گفت: بگو من هم هستم، آقاجان خاک های بقیع را با مژه هایمان پاک می کنیم

و با قطرات چشم هایمان گل می کنیم، از تکه های قلبمان آجرهایش را بالا می بریم

فدای سرتان، اگر همه ی دنیا علیه شیعه اند، فدای سرتان اگر خیلی ها نمی

خواهند شما ظهور کنید، فدای سرتان اگر خیلی ها زیر قول شان می زنند،

شما را مستضعفین می خواهند، ما ک هستیم، تا آخرین قطره از خونمان

را وقف شما کرده ایم...

یا علی
پاسخ:
وقتی نداشت  مادر تو سنگ قبر هم

دیگر تو را به صحن و سرا احتیاج نیست

"علی اکبر لطیفیان"


انشالله همراه سحرخیز مدینه بارگاهی میرود تا عرش برین...


علی یارتون...

یه لحظه با این قالب فک کردم اومدم وبلاگ پشت کوه ها، تعجب کردم از اینهمه تغییر :))
پاسخ:
چقد پشت کوهها باسلیقه اس پس! :))
۱۹ اسفند ۹۱ ، ۱۶:۲۲ کولی شبگرد
سلام
من این دو تا نوشته ی قشنگ تو روز تولدم رو می ذارم به پای خوش یمنی سال جدید و روزهای آینده ام،ممنون به خاطر این حسای خوب ممنون

بغض کردم عزیز...عکس ها و حرف هایت هواییمان می کند

به ولله که جانانم تویی تو...به سلطان عرب آی جانم تویی تو
تو دوری از برم دل در برم نیست...
پاسخ:
سلام
باز هم برای چندمین بار مبارکت باد!
دلت هوایی یار...
ای اشک مقدس! سلام خالصانه مرا بپذیر.

تو ای اشک! عصاره ئ وجودی.تو آتشفشان قلب سوزانی که می جوشی و می سوزی و در دیدگاه انسان به عالم وجود قدم میگذاری ای اشک ! ای انیس شبهای تار من ای آنکه در اوج صعود به سوی معراج مرا همراهی کردی ای آنکه در سخت ترین دردها و کشنده ترین غم ها قلب مجروحم را تسکین بخشیده ای ای آنکه وجودم را تطهیر کردی و مثل طفلی معصوم از گناهان پاکم نمودی ای آنکه مرا ذوب کردی و کیمیا صفت وجود خاکیم را به خدا رساندی ای آنکه مرا نیست کردی از خود خواهی و خودبینی نجاتم دادی مرا به مرحله فنا رساندی که جز خدا نبینم و جز خدا نگویم و جز خدا نخواهم

آنجا که آتش عشق و محبت در دلم موج می زند و قطرات اشک که شیرازه حیات من است بر صورتم می غلطد می خواهم او لطف آنرا درک کند و از زیبایی آن اشک لذت ببرد خدایا! آتقدر به ما قدرت تحمل ده که اگراز زمین و آسمان رگبار دشمنی و باران تهمت ببارد در ایمان خالصانه ما به تو خللی وارد نشود و در امید بی پایان ما به رحمت تو لکه سیاهی ننشیند
از نیایش های دکتر چمران
پاسخ:
چمران، چمران نبود!
زمینی نبود!
لاهوتی بود و این مُلک برایش تنگ...

سپاس...

با عرض سلام


5 روز مانده تا بیست و سومین تولد زمینی و دومیت سال تولد آسمانی آقا حجت ...


تصمیم بر این شد تا برای هدیه "زیارت عاشورایی " به روح آسمونیش تقدیم کنیم ...


کسانی که مایلند به شهید هدیه ای بدهند تعدادی که میتوانند بخوانند را بگویند تا به نامشان ثبت کنیم ...
پاسخ:
سلام

خدایش رحمت کند...

خدمت میرسم انشالله...
سلام دوست عزیز.کلامتون شریفه و قلمتون گیرا اما یه چیزی هست که هنوز برام سواله.ادعا نمیکنم که عاشق دلباخته ی امام حسین(ع) و حضرت فاطمه(س) هستم ولی این رو میدونم که به شخصیت این دو بزرگوار احترام میگزارم ولی همیشه از بابت یادآوریه تمام سختیها و مصائبی که همه ی معصومین علی الخصوص این دو بزرگوار متحمل شدند بی اختیار بغض گلوم رو میگیره،اما ادعا میکنم الگوی من در زندگی ائمه هستند اگر چه خیلی با ایشان فاصله دارم ولی نگاهم به سوی ایشونه و در توانم الگوبرداری میکنم.الگوی من زنی بزرگواره که در روز ازدواجش پیراهنش رو به محتاج هدیه میده الگوی من مردیه که شبها از غم و نگرانی شکمهای گرسنه ی یتیمان کوفه خواب بر چشمانش حرام میشد!!!پس از شما میخوام جوابی به من بدید تا قانع بشم که این بزرگواران به این کار راضیند؟؟؟راضیند کودکانی از نسل شیعه در سختی باشند و شیعیانی از غم نان ایمانشون در خطر باشه ولی ضریح مقدسشان نو شود؟؟اشتباه نکنید من از اون دسته ادمها نیستم که این موضوع رو بهانه ایی برای رسیدن به اهداف ضد دینی میکنند،نه،من فقط در برابر هجوم حرفها و بهانه های اطرافیان جز سکوت چیزی نداشتم!من هم یک مسلمانم شاید درجه ی ایمان من از خیلی از شما بزرگواران کمتر باشه که نمیتونم این مسئله رو درک کنم!!
میبخشید من ادبیات و زبان گیرایی هرگز نداشتم و ندارم و نمیتونم مثل شما و دوستانتون مختصر حرفهام رو بزنم پس اگر طولانی شده به بزرگواری خودتون ببخشید.
پاسخ:
سلام بزرگوار
یادمه همون روزایی ک ضریح مطهر آقا تو شهرای ایران از جلوی چشم عاشقا رد میشد، میهمانی در منزل داشتیم. با لحنی بسیار بد و با حالت تمسخر ب  همین عشق و شور و اشتیاق مردمی ک بسیاریشان کربلا ندیده بودند و شاید هم نبینند توهین کرد. در ادامه گفت: چقدر بدبخت و بیچاره داریم ک ب نون شبشون هم محتاجن اونوقت ملت ما از طلا برای امام حسین ضریح درست میکنن. ولله قسم امام هم راضی نیست!
اونروز با حفظ حرمت مهمان بودنش جوابی از ما شنید ک دیگه ادامه نداد.
اما دلم میخاس بهش بگم خانمی ک تفریحت فراتر از مرزهاست و حتمآ باید کیف و کفشت مارک باشه و از فلان کشور خریداری بشه و هزینه ای ک صرف آرایش مو و کاشت ناخن و فرنچ های از همه رنگ و بوتاکس و جراحی های زیبایی و خرید لوازم آرایش و غیره و غیره میکنی! خودت تا چ اندازه ب همنوعت کمک میکنی؟؟؟ حالا فقط حساب کنید چقدر خرج خودشون میکنن! منزل فلان نقطه ی شهر و دکور منزل و ماشینای مدل ب مدلشون بماند!!!
شک نکنید کسیکه دستش رفت توی جیبش برای اربابش، قبل از اون دستی ب جیب برده برای فقرا! حالا اون خانوم بگه من کمک هم میکنم و این هزینه های نجومی هم صرف خودم میکنم. اصلآ بکنه نوش جونش! اما اونی هم ک کمک ب فقراشو کرده و داره با جون و دل برای کسی مایه میذاره ک عالم و آدم واله و شیدای اون هستن و اصلآ وجود ما و این عالم بیمن وجود اباعبداللهه حق داره تو درآمد خودش تصرف داشته باشه!
اینها خبر ندارند کمک را همانهایی کردند ک خود فقیرند و محتاج! همانهایی ک آرزوشان فقط لحظه ای! فقط ثانیه ای بودن در بین الحرمین اربابه! همانهایی ک عاشقند! یک کلام عاشقند!...
اونی ک تو لجن زار دنیای خودش غوطه وره ک نمیدونه عشق چیه!
لازم نیست بگم اما تو روایات بارها و بارها خوانده ایم ک حضرات بسیار توصیه کرده اند به دادان هدیه و پذیرفتن آن حتی از فقیر!!!
حالا بنظرتون حضرات این هدایا رو از فقیران نگاهشون قبول نخواهند کرد؟؟؟

ایــن النــگــوها و گــوشـواره کـه شـد خـرج ضـــریـح
جــای گــوشــواره الـنـــگـوهــای غــارت رفـتـــــه ات


بابت اطاله ی کلام بی نهایت عذر میخام...
از فرمایشاتتون اینطور برداشت کردم ک جوابی برای افرادی ک مدام از این چون و چراها دارند میخاهید. خدای ناکرده سوء برداشت نشود! نابلدم اما این بود قد فهم و بضاعت من ِ حقیر...

سلام
لطفی دارد اینکه صبحی باشد که هر صفحه ای را باز کنی تو را ببرد به زیارت شش گوشه ی ارباب.

صلی الله علیک یا اباعبدلله

پاسخ:
سلام

و لطفی دارد قدمهای شمایانی که بر چشمم می نهید!

السّلام عَلیَ الحُسَین
وعَلی عَلِِِّیِ ابن الحُسَین
وعَلی اوْلادِ الحُسَین
و عَلی  اَصحابِ الحُسَین

سلام

هـر دم بـه ضـریـح بـی نـشـانـت ای مـاه

بـسـتـه سـت دخـیـل قـلـب مـن بـا هـر آه

عـمـری سـت تـپـش هـای دلـم مـی گـویـد :

« یــا فــاطــمــه اشـفــعـی لـنـا عـنـدالـله »

شعر یوسف رحیمی


بانوی آب و آئینه زمین دلتان را آبیاری کنند...

یاحق
پاسخ:
سلام

هوهو... بگو با بادهای بی خبر مانده
بغض کبود یک کبوتر پشت در مانده
سنگی به پرواز بلندش آنچنان خورده است
کز او فقط در آشیان، یک مشت پَر مانده
هوهو... بگو بادی که سیلی کوفت بر این در
بر صورت تاریخ از انگشتش اثر مانده
این بیشه آتش گرفته پس چرا سبز است؟
خونی به رگ های پر از زخمش مگر مانده؟
نه! تک درخت لاغر قصه نمی میرد
بر شاخه هایش گر چه ردّی از تبر مانده
با این شب هیزم شکن تنها بگو خوش باش
اندازه یک سرو دیگر تا سحر مانده
با «در» بگو تا بشنود «دیوار» هم آری!
مردی هنوز از نسل شمشیر دوسر مانده...

شعر کبود
از سودابه مهیجی
سلام

در جریان باشید بزرگوار:

نبودنتان حجم زیاد و وزن سنگینی دارد!


امنیت ایمان به خدا را برای لحظه لحظه هاتون آرزومندم!

در پناه حق...
پاسخ:
سلام

با این حساب قوانین علم را بر هم زده ایم :)

ب این میگن خود شیفتگی در حد لالیگا :))
زنده­ ی جاوید کیست؟ کشته­ ی شــمشیر دوســـت
کـــــــآب حیــــات قــــلوب در دم شـــمشیر اوســــت
گر بشــــکافی هـــنوز خـــاک شـــهیدان عشـــــــــق
آیـــد از آن کشــتگان زمـــزمه­ ی دوســـت دوســــــت
آنــــکه هلاکـــش نــمود ســــاعد سیـــــــمینِ یـــــــار
بـاز به آن ساعـــــدش کشـــــــته شــدن آرزوســـــت
بنـــده­ ی یـــزدان شــناس مـــوت و حیـــاتش یکیست
زانـــــــــکه بـه نور خـــداش پــرورش طبــــع و خـوست
غیــر خـــــدا باطـل اسـت در نــــــــظر اهــــل حــــــق
دعـــوی إنی أنـا کـــــــاشف توحـــــــــــید هوســـــــت
آن شــــــجری را کــه حــــق بــــــــــهر ثــمر پـــــروریـد
بانــــگ أناالـــــحق زنـــد تا ابـد از مـــغـــــــز و پــوسـت
دل چـــو ز خـــود غافــل اســـت عــــــارف بالله نیـست
بـــــر لـــب جــو سالــها تشنــه لـــــب و آب جــــوسـت
گــــــوش دل مــــؤمن است ســـامـع صــــــــوت خــــدا
گــر چه ز آواز خـــلق مــــلک پر از هــــای و هــــــوست
هــــر کــه ز کـــوی مــجاز پـــا به حـــــــــــقیقت نـــــهاد
بر ســـرش از روزگـــــار مـــخمصه­ ی تـــــو به تـــــوست
عاشـــق وارســته را بـــا ســـــــر و ســامان چــــه کـار
قصــه­ ی ناموس و عشـــق صحبت سنــگ و سبــوست
عاشــق دیداردوست اوست که همـــچون « حســین »
زردی رخـــــــــــسار او ســـــرخ ز خــــــــون گـــلوســـت
هر کـه چـــــو او پــــا نـــهاد بــر ســـــر میــدان عشــق
بی ســر و ســـامان ســرش در خـم چوگان چو گوست
دوســـت بـــه شــــــمشیر اگــر پــاره کنـــــــد پـــیکرش
منّــــت شـــمشیر دوســـت بـــر بــدنش مــو به موست
گــــــر بــه اســیری بـــــــرند عتــــــرت او دشـــــــــمنان
هر چــه ز دشـــمن بـــــــر او دوســـت پســندد نکوست
تـــــــا بتــــــوانی «فـــؤاد» در غـــــم او گـــــــــریه کــن
بــــــر تــــــو از ایــــن آبِ رو نــــــزد خــــــدا آبـــــــروسـت
یاعلی
پاسخ:

سلام


تـــــــا بتــــــوانی «فـــؤاد» در غـــــم او گـــــــــریه کــن
بــــــر تــــــو از ایــــن آبِ رو نــــــزد خــــــدا آبـــــــروسـت


علی یارتون...

۲۱ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۳۹ آهسته عاشق می شوم
خدا گوید: تو إی زیباتر از خورشید زیبایم...
تو إی والاترین مهمان دنیایم...
بدان آغوش من باز است...
شروع کن یک قدم با تو؛ تمام گامهای مانده اش با من...
.
.
.
التماس نور[گل]
پاسخ:
آغوش گرم و مهربانش، آرزوی من برای شما...

محتاج دعاتون هستم...
سلام

نه حواستان نیست:(

ایام به کام!

در پناه حق...
پاسخ:
سلام

اجازه!

بیان باز نشد خب من ک اومدم ب دوستان سر زدم!

ممنون ک بیاد این حقیرید...
در بین امور ممکن‌الذکر / گفتم که کنم اشارتی بکر
اما همه وقت مشکلم بود / اسهال قلم یبوست فکر
پاسخ:
حالا ک نیستید ک یعنی هستید!
پس منتظرتان هستیم...
سلام دوباره.ممنون از اینکه وقت گذاشتید و باید بگم من هم از دست همان اشخاصی شاکی هستم که کمکی به مستضعفین نمیکنند اما این مورد رو دستمایه ایی برای تمسخر قرار دادن،البته خودم هم در کامنت قبلی گفته بودم که بهتر بود به نیازمندان کمک بشه اما وقتی گفتید از کمکهای همین مستضعفین بوده تقریبا(نمیگم کامل چون دوست دارم بیشتر از اینها بدونم بفهمم و خالصانه درک کنم نه اینکه فقط به زبون بیارم)قانع شدم و دوباره تشکر میکنم چون اینبار دربرابر افرادی که حرفی میزنند لااقل چیزی برای گفتن دارم تا طرف مقابلم رو مثل خود الانم به کمی تفکر دعوت کنم.
از چیزی که اطمینان دارم اینه:دوست دارم خالقم و فرستادگانش رو بهتر بشناسم و به آرامش برسم چه در کنار یک بقعه ی چوبیه ساده چه در کنار یک ضریح مطلا.
راستی من هیچ شباهتی به مهمان خانه ی شما ندارم!!
پوزش میخوام دوباره مزاحم شدم اما من اینجام تا بیشتر یاد بگیرم.
التماس دعا!
پاسخ:
سلام بزرگوار
نفرمایید...
شکسته نفسی می فرمایید!
این طلب شما، یعنی همین طلب شناخت خدا و انوارش قابل ستایشه...
بله، شما هیچ شباهتی به مهمان این خانه ندارید چون صاحبخانه اید!
مراحمید و پیشتان درس پس میدهیم...
محتاج دعای شما...
۲۲ اسفند ۹۱ ، ۱۸:۳۷ سیدعلی رضا
سلام
و چه زیبا قلم زدی باز
در پناه خدا میخوانمت
سالم و دل شاد
فارغ از هر زشتی
"راوی"
پاسخ:
سلام
بابت اینهمه دعاهای زیبا متشکرم...
۲۲ اسفند ۹۱ ، ۲۳:۵۵ آهسته عاشق می شوم
آه ای خنده ی سیاه و سفید
تو از این قاب ها رها شده ای
دوستانت اسیرتر شده اند
تو جوان مانده ای ، رفیقانت
نوزده سال پیرتر شده اند
.
.
.
التماس نور[گل]
پاسخ:
آه ای خنده های سیاه و سفید قاب شده!...
آه...
سلام عتید بزرگوار...
دلتنگ واژه های نابتان شده ایم...
چشم انتظاریم و دلتنگ.

روزهایتان پیوسته در پناه مهربانیش آرام.
در پناه حضرت حق.
پاسخ:
سلام صبای مهربان
عتید هیچ است!
هیچ هم ندارد...
در محضر دوستان تلّمذ نمودن حال و هوای دیگری دارد!...

اینهمه لطفت را یارای پاسخ ندارم!
...
نزدیک بود خانه ی ِ ایمان شود خراب
بانو شفیع گشت و دعا مستجاب شد
...
پاسخ:
سیل از چهارسو که برآمد فرو نشست

بادی وزید و فاطمــــــه بانوی آب شد...

رفیق جای خالی ات با هیچ چیز پر نمی شود کجایی؟

دلمان عتید نوشته می خواهد...
پاسخ:
قبلن ترها دلتان خوش سلیقه تر بودا!!!
√حاضر!



ریکاوری شدم و فول آف انرژی اومدم :) !!

شرمنده مهربانیتونم

بهشت نصیبتون رفیق

نوکرم @};-
پاسخ:
آغا!
باید همراه با ولی تون بیاین!

انشالله همیشه انرژی تون فوران بزنه :)

بیادتون بودیم...

سالارید و سرور :)
خوش باش ای کل جهان زیر سرت شاعر
پاسخ:
دمت گرم و سرت خوش باد...
سلام
شب جمعه ی آخر سال است رفیق...
حال دلم خراب است...
سخت بی قرارم...
پاسخ:
سلام
ب لحظه ای، فقط لحظه ای از حال دلت حسرت میخورم...
سلام
بیایید که دلتنگ زیبا نوشتهایتان هستیم...
پاسخ:
سلام
چرا بعضی از آدما اینقدر خوبن و مهربون؟!
سلام. وبلاگ زیبایی دارین واقعا از مطالبتون لذت بردم.
یا علــــــــــــــی
پاسخ:
سلام
خوش آمدید.
مهرتان را سپاس!
علی یارتون...
اینجا از بس همه لفظ قلم نظر میدن و جواب میگیرن آدم روش نمیشه نظر بذاره! D:
ببخشید اگه بدون ردپا میایم و میریم. حداقل روزی یک بار برای طراوت روح!

در پناه حضرت حق
یا علی
پاسخ:
نفرمایید!!!
دل پاک و قلم شیوای شما بر کسی پوشیده نیست!
ردپایتان را جای دیگری حس میکنیم!
فقط ببخشید ک بجای جلا، روحتان را خش میندازیم.
لطفن با ضدخش وارد شوید!!!
۲۶ اسفند ۹۱ ، ۰۱:۱۹ آهسته عاشق می شوم
خار در چشم این کوچه ها اگر برای آمدنت جارو نشوند.
خار در چشم این دقایق اگر تو را آرزو نکنند.
خار در چشم این روزگار اگر امید آمدنت را ناامید ببیند.
.
.
.
کجایی ای روز اجتناب ناپذیر؟؟؟
http://ziyafatname.blogfa.com/post/530
پاسخ:
بی تو تمام اهل قیامت رفوزه اند
ای نمره ی قبولی دنیا، دوازده...
سلام...


روزهای ما پیوسته به خشکی چشم میگذرد.
دلتان در گروش. توانستید بنویسید...
پاسخ:
سلام

خداوند چشمان آسمانی تان حفظ کند...

اطاعت!
واقعا نمیدونم... این همه لطف و مهربونی رو از کجا میارید؟
در حیرتم از این همه مهربانیتان...
پاسخ:
یادتونه بچه بودیم میگفتیم آینه؟ :)

آینــــــــــــــه :))
چه پاسخ جالبی آینه ؟ آینه؟ روحمان به یاد کودکیمان شاد شد....


"بکاء العیون را نصیبمان گردان و دورمان بدار از جمود العین..."انشاالله شامل حال همه مان شود...

یاعلی
خداقوت
صلوات برای فرج

پاسخ:
:))

انشالله...

علی یارتون...

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.