شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۱، ۰۱:۳۱ ق.ظ
یاهو...
مَرد!
حواست هست؟
بد جور هوای دلتنگیت را در آسمان دلم پاشیده ای...
لمس ِ حجمِ نبودنت، کمر ماه بانویت خم کرده!...
سَرم، شانه هایت را کم می آورد!...
چقدر جای تو خالیست...
تا شمیم یادتـــــــ از سمتـــــــ خیالم می وزد
می برد از این وادی مرا هم روز و شبـــــــــــ
گرچــــــه هجرانت دَم به دَم می کاهـــــــدم
من ولی یک لحظه از یادت نکاهم روز و شب*
و امروز دوازده سال میگذرد از آن سال.
دوازدهمین روز از دوازدهمین ماه سال،
بنفش ترین روز تقویم دلم!...
--------------------------
* دوبیتی حک شده بر سنگِ سیاهِ مزارش!
پاسخ:
سلام
ممنونم از اینکه کنار لحظه هام هستید!
و شرمنده ک خاطر مبارکتون مکدر شد...
پاسخ:
سپاس...
پاسخ:
سلام بزرگوار
بی نهایت سپاس...
دعا کنید ماه بانوی خانه مان را...
پاسخ:
سلام
سپاسگزارم بزرگوار...
کارتون بدون ما؟؟؟
بروی دیده...
پاسخ:
ممنونم از لطفت مهاجرم!
من شرمنده ی مهاجر عزیزم شدم...
روزهایت زعفرانی...
پاسخ:
سلام بانو
نه به اندازه ی مهر شما!!!
خوشحالم که بر دل مهربانتان نشست :)
و نیز همان بیت زیبای شما بسیار بر دل ما نشست!
دلم مشاعره میخواهد...
که هی بخوانم و هی بخوانی...
که هی ورق بزنی دلت را...
تا سپیده ی صبح...
تفألی به حافظ هم دلم میخواهد...
چه کنم دیگر؟
دل است!
:)
پاسخ:
نفرمایید سرکار!!!
بودنتان مایه ی آرامش است...
از همراهیتون در کنار لحظه هام و دعاهای خیرتان صمیمانه تشکر میکنم!
پاسخ:
سلام
از همراهی و همدردی و دعاهای خیرتان بسیار سپاسگزارم!
خدای را شاکرم که دوستانی مهربان چون شما و همسر گرامیتان نصیبم کرده که در تمامی لحظات غم و شادی، بودنتان مایه ی دلگرمیست...
و برای بنده جالبتر!!!
خداوند پدر بزرگوار شما را نیز غریق رحمت کند و سایه ی مادر مهربانتان سالیان سال از سرتان کم مباد!
می سپارمتان به دستان پر مهر پدر امت...
یا علی...
پاسخ:
خیلی ممنونم از دعاتون...
پاسخ:
گفتم، باز هم میگویم!
دلی که دل نباشد و ول باشد، حال و روزش بهتر از این نمی شود!
تک تک واژه هایت بر دل نشست!
و من خجل و شرمگینم که چرا حال دلی آسمانی را ابری کردم...
زبانم قاصر است از تشکر!
شما که متخصصی در خواندن دلها، خود، زبان دلم را ترجمه کن و بشنو مراتب سپاسش را!
ه م ی ن...
پاسخ:
بازم عذر میخام بابت غبار غمی که بر دلتان ریختم!
سلامت باشید...
:))
عرض کردم شما یا هر کدوم از دوستان دعوتنامه ی بیان میخان بفرماین و ایمیلی محبت کنن که براشون ارسال کنم.
در خدمتیم...
پاسخ:
چه کردی با دلم!
بین الحرمین ارباب نصیبت...
ممنونم که تو لذتهاتون شریکم می کنید.
پاسخ:
ماشالله دل همه ی دوستان آسمانیست الّا ما!
پاسخ:
همه چی از یاد آدم میره مگه یادش که همیشه یادشه...
"مرحوم حسین پناهی"
پاسخ:
سلام
دشمنتون شرمنده!
غیبت های غیرموجه!!!
بابت اینهمه لطف و مهربانی که بی شائبه نثار قلب کوچکم میکنید بی نهایت سپاس...
ممنونم از همراهی و همدردیتون!
و ممنون تر که هستید!
پاسخ:
سلام بزرگوار
فقط باید پدر شد تا فهمید اربآ اربا شدن یعنی چه!...
و فقط باید پدر شد تا فهمید خجالت پیش اهل حرم یعنی چه!...
عتید روسیاه و دلِ سیاهتر از ذغالش خوش بحالی نداردها!!!
در پناه مولا...
پاسخ:
سلام
تازه کجاشو دیدین؟
اگه ی بار دیگه سر بزنید ب فضای بلاگ قبلیتون کل سیستمتونو تعطیل میکنه!
بلای خانمان سوزی ک سر خیلی از بچه ها اومد من جمله خود بنده!
اصن ی وعضی!!!
من آرشیو عکسامو میخام :((
پاسخ:
سلام
رنگمان که دقیقآ همرنگ آسمان شب است!
منتها سقف آرامشی اینجا سایه امنش را میگسترد و روزهایش آفتاب مایلی می تابد و گرما هدیه میکند و شبهایش را تارایی روشنا می بخشد و بارانی غبار میشوید و صبایی شروع به نوازش میکند و گلهای دیگری عطرافشانی میکنند.
همینهاست که رنگ شبمان را می گیرند... از همینهاست که نور میگیریم!
وگرنه سِماک را چه به درخشیدن؟...
خدایش رحمت کند آن بنده خدا را :))
پاسخ:
سلام
زنده باد بر شما...
برای پدر بزرگوارتون آرزوی سلامتی دارم.
بسیار ممنونم...
پاسخ:
سلام و سپاس از ابراز همدردیتون!
سایه ی پدر و مادر همیشه بر سرتان مستدام...
صد البته!
پاسخ:
سلام بزرگوار
شکر خدا که تحت لوای حضرت رئوف و در قلمرو حضرت سلطان نفس می کشیم!
ایرانی جماعت رضایی است و رضا بضعه ی حضرت خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم)...
و عاشقانه ضریحی پر از غزل دارد
ضریح نیست که کندویی از عسل دارد
"صابر خراسانی"
دعاهایت دلم قرص میکند!
بهشت نصیت...
پاسخ:
چقدر شرمنده دوستان شدم!
کاش نمی نوشتمش...
بودنتان را سپاس...
علی یارتون...
پاسخ:
اینم یک نوع نگرشه به افراد!
پاسخ:
اما گویا اینجا از وجود شما گرما گرفته!
ه م ی ن...
پاسخ:
باید دم تمامی درها را دید...
پاسخ:
سلام
ممنونم از دعای خیرتون...
پاسخ:
سلام
بله خاطرم هست پارسال تو اسفند ماه بود که تو بلاگ قبلی با هم آشنا شدیم :)
خدا رو شکر بخاطر این قلبهای پاک!
سایتون مستدام...
محتاجم...
پاسخ:
یادمه اولین بار نجم الثاقبم برام کامنت گذاشت که عتید ایمیلتو چک کن ی ایمیل داری با نام زیارت!
وقتی دیدم وا رفتم...
دست خودم نبود...
فقط اشک...
ازتون ممنونم...
پاسخ:
چقـــــــــــدر؟...
پاسخ:
خانه، خانه ی دوستان است!
راستی!
خدا چقدر در دل تارم ستاره کاشته!!!
الها!
نورشان مستدام...
پاسخ:
از دعای شما...
انشالله...
پاسخ:
بح بح...
:)
پاسخ:
ناگهان چقدر زود دیر می شود...
سپاس...
پاسخ:
هست...
صبر کن!
این هجر لذتی داره که نگو و نپرس...
پاسخ:
سلام
هستیم...
کافیست پایتان را بالا بگیرید!
این وصله ها ب ما نمی چسبه!
پاسخ:
سلام
انشالله...
اجرتون با سالار شهیدان...
پاسخ:
وای به حال دلت...
من که شکستم با خواندنش...
پاسخ:
سلام
مهرتان را سپاس...
قلب کوچکم طاقت اینهمه محبت را ندارد!
پاسخ:
زمینی نبود این مرد آسمانی...
پاسخ:
سپاسگزارم...
پاسخ:
سلام
هی منتظرت بودم...
خوبی عقیقم؟
پاسخ:
ممنونم از این همه محبت!
خداوند رحمت کنه دوست عزیزتون رو...
باز هم تشکر میکنم از اینکه کنار لحظه هام هستید!
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
خدا رحمتشون کنه . انشالله سر سفرهء آقا امام حسین مهمونن...
« و هر از گاه در گذر زمان
در گذر بی صدای ثانیه های دنیای فانی ،
جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می دهد که در سکونی ، آغازی بی پایان را می سراید »
خیلی ناراحت شدم. من رو در غمتون شریک بدونید...