علی اصغرم لالا...
پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۴:۲۲ ق.ظ
یا هو...
پدر قنوت گرفته تو را برای خدا
ولی هنوز تو مشغول ربّنای خودت
که شاید آخر سیر تکامل حَلقات
سه جرعه تیر بریزی درون نای خودت
یکی به جای عمویت که از تو تشنهتر است
یکی به جای رباب و یکی به جای خودت
شعر از هادی جان فدا
لالایی اصغرم لالا...
لالالالا...
--------------
+ چه دردی داره اگه تو خونه ت طفل شیرخواره ای باشه و با نگاه معصومانه ش دلبری کنه...
++ خواهرم میگفت: بمیرم برای رباب...
+++ امشب صدای گریه های "بهار" کوچولو شده برام عین روضه!
چقدر من سنگ شده ام!!!
۹۱/۰۹/۰۲
چه چیز ماند که بین او و خدایش مانده باشد؟!
چه زیبا، امانت داری کرد...
در آغوش خدا بود و رهسپار بی نهایت عشق..
هر روز عاشورا..و اینجا کربلاست...آری!
من در کدام صف، شمشیر میزنم، خدای حسین(ع)؟!
ملتمس دعای آسمانی تان هستم!
در پناه حق...