سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

با تو ما را خاک، بهتر از فلک / ای سِماک از تو منوّر تا سَمَک
خانه درباره من بسم الله...

سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

با تو ما را خاک، بهتر از فلک / ای سِماک از تو منوّر تا سَمَک

سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ *
إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ *
مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ *
بنام خداوند بخشنده ی مهربان.
ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏ های نفس او را می‏دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!
به خاطر بیاورید هنگامی که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت می‏دارند.
هیچ سخنی را انسان تلفظ نمی‏کند مگر اینکه نزد آن فرشته ‏ای مراقب و آماده برای انجام ماموریت است.
«آیات 18-16 سوره ق»

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۳ آبان ۹۲ ، ۱۱:۲۲ تربت

طعم تلخ زَهر!

پنجشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۲۵ ب.ظ

 

یا هو...

 

وقتی طعمش در دهان می نشیند٬ یاد طعم گس خرمالو می اندازدت!

نکند گاز زدن سیب عادتم شود؟...

 

یا غوث الملهوفین!

         من از روزهای بی تو میترسم....

َََُُ                                                أغثنی...

 

--------------

پ.ن: طی یک هفته غیبت صغرایمان که بدلیل مشغله های متعدّد بود، مهرتان و لطفتان بر دل نشست. بابت دل نگرانیهاتون سپاسگزارم و بی نهایت شرمسار!

انشالله که عفو می فرمایید.

دلتنگتان بودم بسیار...

ه م ی ن...

۹۱/۱۱/۲۶
عتید ...

نظرات  (۳۱)

۲۶ بهمن ۹۱ ، ۲۳:۳۱ عتید ...
ینی اصن وخت سر خاروندن هم نداشتما!!!
---------------
آگهی:
زمان اضافه ی شما را خریداریم!
---------------
پ.ن: با صدای نمکی نون خشکیه بخانیدش :))
۲۷ بهمن ۹۱ ، ۰۰:۲۹ عبدالله
سلام
شکر...
علی الحساب سلام و خوش بازگشت.
بعدا مفصلتر میخونم...
پاسخ:
سلام
سپاسگزارم...
انشالله...
۲۷ بهمن ۹۱ ، ۰۱:۳۵ تـــ ـا را
خداوندا ما را به خوردن سیب عادت مده....

هیچگاه احساس بی او بودن را نداشته باشی...

همیشه با تو باشد
یاحق
پاسخ:
تا همیشه...
سپاس...
۲۷ بهمن ۹۱ ، ۰۳:۴۰ آهسته عاشق می شوم
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست...
.
.
.
اللهم عجل لولیک الفرج[گل]
پاسخ:
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر


کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
۲۷ بهمن ۹۱ ، ۱۱:۰۵ خانم ف میم
سلام ...
خوشحال و خرسند شدیم از برگشتتان:)

"خط خوردم" ...
بروزم..
پاسخ:
سلام
مهرتان را سپاس...
لایقش نیستیم بانو!
در راهم...
۲۷ بهمن ۹۱ ، ۱۳:۱۸ میم
هر آرزویم زیر یک هاشور مانده است / داغ رسیدن بر دلم بدجور مانده است
شاعر شده در این حوالی حتم دارم / روحی که زیرضربه ساطور مانده است
شیرین ترین رویای این تقویم ! عمریست –/ طعم تمام روزهایم شور مانده است
ای کاش زیر و رو کنی این فصل ها را/ وقتی زمستان با تمام زور مانده است
چشمان من بی تاب تر از چشمه ای که/ از ماه،چندین سال نوری دور مانده است
هر شب عذابم میدهد این درد اما – / بغضِ درون حنجره مغرور مانده است
با حس سبز آخر اسفند برگرد ... !/ صدها گره بی دستهایت کور مانده است

فاطمه نورعلیزاده
پاسخ:
این گره ها و دستهایت!

دستهایت و این گره ها!...
۲۷ بهمن ۹۱ ، ۱۳:۳۶ سیدعلی رضا
سلام حالتون خوبه
حالا باید ما بفهمیم که اینجا اومدید
پاسخ:
سلام
ایکاش لااقل ی آدرسی چیزی...
ک ما بفمیم ب کی بدهکاریم :)
بهر حال خوش اومدین!
۲۷ بهمن ۹۱ ، ۱۷:۱۰ محدث
مردم همه تو را به خدا سوگند می دهند..

اما برای من..

تو آن همیشه ای که خدا را به تو سوگند می دهم......
پاسخ:
خوب نقطه ضعفم را پیدا کرده اید بانو!
خوب... :)
دلم ضعف میکند با قیصر!
۲۷ بهمن ۹۱ ، ۱۷:۲۲ عبدالله
سلام
سیبی از دستش برایتان آرزومندم. اینطور دیگر سیب میشود میوه ی مورد علاقه تان.

روزهایتان بی او نباشد.
پاسخ:
سلام

سیبِ سرخ ِ یار...

لحظه هاتان ب رنگ او...
۲۷ بهمن ۹۱ ، ۱۸:۵۸ ...
بعضی چیزها انگار....
هزار بار هم که اتفاق بیافتد...
مزه اش فرق میکند...
مثل وقتی نگاهم می کنید...
پاسخ:
مثل وقتیکه قدم بر چشمانم میگذارید...

فقط سلام!...
۲۸ بهمن ۹۱ ، ۰۲:۲۵ زهرا
امروز سراغ باغ که رفتم مثل همیشه باران زده بود...
ولی بعضی شاخه ها خشکیده بودند...
بعضی سیب ها را هم کرم خورده بود...
تنها آن تک درخت رو به نور خوب محصول داده بود...

رو به نور باشی تا همیشه، رفیــــــق[گل]
پاسخ:
بح بح ب ب بح بح...
روحم شاد شد :)
بسیار زیبا!!!...

پنجره ی باز دلت رو ب آفتاب...
۲۸ بهمن ۹۱ ، ۰۳:۲۶ MarYaM
در سختی و گرفتاری ذکر "یارئوفُ یا رحیم" را بسیار بگویید.
امام رضا(ع)


دل تنگ بودیم جناب...
ممنون ک بی خبر نذاشتین...

آگهیتون روهم خوندم...اگه کسی رو پیداکردم خبرتون میکنم:))
پاسخ:
شرمنده ی خوبیهاتونم...

ینی حتمآ خبر کنیدا. اساسی با کمبود وخ مواجهم...
۲۸ بهمن ۹۱ ، ۱۰:۴۴ رضا
سلام
یک سیب سالم را نگاه کنید خیلی مایلند انرا بردارند وبخورند.اگر یک سیبی را کسی تنها یک گاز بزند بی ریخت میشود و کسی حاضر به خوردن ان نمیشود.
چرا چون کال بوده ویا بی مزه ویا از سر سیری وعادت. حالا ما باید یاد بگیریم بگردیم سیب رسیده وخوش اب ورنگی را انتخاب کنیم وپیدا نمیشه مگر در باغ دل ادمهای
با خدا.
پاسخ:
سلام بر جناب ابدام عزیز
باز هم تمثیل های خاندنی...
سپاس...
باغ دلتان آباد...

۲۸ بهمن ۹۱ ، ۱۱:۲۹ Goddess
سلام

شاید اینروزها که بشر به سیبهای سرخ بی رغبت است.. برای همان خاطره ی بد است!

روزهایتان بی او مباد!

+راستی اگر قول بدهید تکرار نشود.. شاید ببخشم:)

++ بزرگوارید و ما هم از این بزرگواری نهایت سوء استفاده را می بریم دیگر!

روزگارتان آرام و آبی

در پناه حق...
پاسخ:
سلاااااااااام
همان خاطره ای ک هر روز فرزندانشان تکرار میکنند آنرا!

باور بفرمایید کاملآ غیر مترقبه بود.
اصن من نمیدونم چرا سازمان مدیریت بحران کشور ب دادمان نرسید! :)
همینجا رسمآ اغلام میکنم خیلی خیلی شرمنده ی نگرانیها و مهربانیهای شما شدم.
مثل همیشه...

لحظه هاتان زعفرانی...
۲۸ بهمن ۹۱ ، ۱۴:۵۹ کولی
سر راه بهشت من درخت سیب می کاره...!
-خوش آمدین!
پاسخ:
میخوام عاشق بشم اما تب دنیا نمیذاره...
ممنوووووووون :)
۲۸ بهمن ۹۱ ، ۲۳:۲۲ اسماء
یا انیس من لا انیس له ....
پاسخ:
یا حبیب من لاحبیب له یا طبیب من لا طبیب له یا مجیب من لا مجیب له یا شفیق من لا شفیق له یا رفیق من لا رفیق له یا مغیث من لا مغیث له یا دلیل من لا دلیل له یا انیس من لا انیس له...
۲۹ بهمن ۹۱ ، ۰۲:۰۸ qwerty
صدق مولانا العلی العظیم
سلام
پاسخ:
سلام...
۲۹ بهمن ۹۱ ، ۰۳:۳۸ آهسته عاشق می شوم
هو المحبوب

و
همین
که عظمت در نگاه تو باشد
گاهی کافی است

سلام
نگاه ِ تان همیشه آسمانی
پاسخ:
سلام بزرگوار

نگاهتان به بالا...

حالتان آسمانی...
۲۹ بهمن ۹۱ ، ۰۹:۴۳ ماری
سلام
یعنی من اون دفعه اومدم اینجا این متن رو خوندم بعدش کامنت نذاشتم ؟؟؟
عجب فراموشکاری ام من!!!!

روزهای بی او ، روز نیست... ظلمات است و خطر

.......

فرمانده کجا بود رفیق؟ من برای زیارت حرفی ندارم. فقط نمیدونم چند نفر و چند روزه پایه ی رفتن هستن و هستی. من گاهی حتی یه روزه هم رفتم. یعنی مثلا صبح باقطار سریع السیر رفتم و شب هم سوار قطارشدم برگشتم. الان که آخر ساله و احتمالا همه درگیر خونه تکونیها.اما شما به من آمارو بده.باقیش لطف حضرت
پاسخ:
سلام
:)
مهم اینه ک این خونه منوّر بشه و مزّین ب قدوم شما!

تمنا داریم رفیق :) بله. شاید الان موقعیت مناسبی نباشه گرچه خود حضرت باید بطلبن!
انشالله ی روز ک خیلی هم نزدیکه چشات روشن بشه ب صحن و سرای آقا.
آمین...
۲۹ بهمن ۹۱ ، ۱۱:۱۵ اِلاّ(تو)
سلام عتید خدا.

"ملهوفین" رومیشه بگی ینی چی؟

[لبخند]برای روی ماه فرشته ها..یکیش عتید!
پاسخ:
سلام فرشته ی خوب خدا :)
ملهوف یعنی اندوهگین.

۲۹ بهمن ۹۱ ، ۱۱:۵۵ اسماء
سلام دوست خوبم

منم تو این سه هفته اخیر حجم کارام بشدت زیاد شد ...

انشالله هرجاهستید تنتون سالم و دلتون شاد باشه...

مثه همیشه نوشته هاتون به دلم نشست .
پاسخ:
سلام دوست عزیز
انشالله ک خیره.
هر روزتان ب رنگ آبی آرامش...
بزرگوارید مهربان!

۲۹ بهمن ۹۱ ، ۱۴:۴۲ qwerty
شقایق گفت:با خنده نه بیمارم، نه تبدارم
اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم
گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی
نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی
یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود
و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه
ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت
ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته
و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود ز آنچه زیر لب
می گفت :
شنیدم سخت شیدا بود نمی دانم چه بیماری
به جان دلبرش افتاده بود- اما
طبیبان گفته بودندش
اگر یک شاخه گل آرد
ازآن نوعی که من بودم
بگیرند ریشه اش را و
بسوزانند
شود مرهم
برای دلبرش آندم
شفا یابد
چنانچه با خودش می گفت بسی کوه و بیابان را
بسی صحرای سوزان را به دنبال گلش بوده
و یک دم هم نیاسوده که افتاد چشم او ناگه
به روی من
به آسانی مرا با ریشه از خاکم جداکرد و
به ره افتاد
و او می رفت و من در دست او بودم
و او هرلحظه سر را
رو به بالاها
تشکر از خدا می کرد
پس از چندی
هوا چون کوره آتش زمین می سوخت
و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت
به لب هایی که تاول داشت گفت:اما چه باید کرد؟
در این صحرا که آبی نیست
اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من
برای دلبرم هرگز
دوایی نیست
واز این گل که جایی نیست؛خودش هم تشنه بود اما!!
نمی فهمید حالش را چنان می رفت و
من در دست او بودم
وحالا من تمام هست او بودم
دلم می سوخت اما راه پایان کو ؟
نه حتی آب، نسیمی در بیابان کو ؟
و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
که ناگه
روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر اوکم شد
دلش لبریز ماتم شد کمی اندیشه کرد- آنگه
مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
نشست و سینه را با سنگ خارایی
زهم بشکافت
اما ! آه
صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
زمین و آسمان را پشت و رو می کرد
و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد
نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را
به من می داد و بر لب های او فریاد
بمان ای گل
که تو تاج سرم هستی
دوای دلبرم هستی
بمان ای گل
ومن ماندم
نشان عشق و شیدایی
و با این رنگ و زیبایی
و نام من شقایق شد
گل همیشه عاشق شد.
سلام
پاسخ:
سلام بزرگوار
سپاسگزارم...
کاش ردی بجا میگذاشتید برای تشکر!
۲۹ بهمن ۹۱ ، ۱۷:۴۶ صبا
سلام

رسیدن به خیر عتید مهربانم:)
دیگر بار،ناگهانی غیب نشوید لطفا،دلتنگتان می شویم...

این سطرهای زیبایت را که خواندم،می دانی چه حالی شدم؟
حال این روزهای خودم که دلم گره خورده به لطف بی نهایتش...

"هر صبح،پلک هایت فصل جدیدی از زندگی را ورق می زند،سطر اول همیشه این است"خدا همیشه با ماست"،پس بخوانش با لبخند :)..."

روزهایت سرشار از عطر ناب حضور یار ...
در پناه خدا.
پاسخ:
سلام بانو
اطاعت میشود قربان :)

میدانم. خوب میدانم... این خط خطیها حالتان را خراب میکند.

برایت دعا میکنم همانی ک همیشه باتوست، همیشه با تو باشد!

روزهاتان پرتغالی...
۲۹ بهمن ۹۱ ، ۲۲:۲۱ Goddess
سلام بزرگوار

از ما که دلخور نیستید ان شاءالله؟!
پاسخ:
سلام دوست مهربانم

عتید عددی نیست!!!

فقط از شما لطف دیدم و مهربانی...

خودخواهی ست اگر بخواهم خلاف میلتان عمل کنید و این رسم دوست داشتن نیست!

نظر و تصمیمتان برایم قابل احترام است!

عتید همیشه بیاد Goddess مهربانش هست...
۲۹ بهمن ۹۱ ، ۲۲:۳۱ هو العشق
اگه عفو نفرماییم چی؟:دی
پاسخ:
اونوخ دیگه باید ببخشید : دی
۳۰ بهمن ۹۱ ، ۰۱:۵۲ MarYaM
:(( :(( :(( :((
پاسخ:
آخی...
چرا؟؟؟
۳۰ بهمن ۹۱ ، ۰۳:۳۲ آهسته عاشق می شوم
«خداوند بزرگ صد باب رحمت دارد که یکى از آن را به زمین نازل کرده است، و در میان مخلوقاتش تقسیم نموده و تمام عواطف و محبتى که در میان مردم است از پرتو همان است، ولى نود و نه قسمت را براى خود نگاه داشته و در قیامت بندگانش را مشمول آن مى سازد».

پیامبر اکرم (ص)
پاسخ:
سلام
سپاس از زیبا یادگاری ک حک نمودید در این خانه!
در پناه دستان پدر مهربان...
۳۰ بهمن ۹۱ ، ۱۰:۰۴ اسماء
فک کنم همه کاراتونو گذاشتین واسه این ماه آخر

کمک نمیخوای جناب عتید؟

دعا میکنم هر جا که هستید ایام ب کام باشه ...
پاسخ:
نه ک فقط مشغله باشه ها!!!
بعد کلی کار روزانه میای می شینی، ی نفس عمیق میکشی، هنوز نشسته شَتَلَق برق میره. عه عه عه!!!....
بزرگوارید دوست عزیز...
۳۰ بهمن ۹۱ ، ۲۳:۰۳ خانم ف میم
سلام
؛یه عاشورا ... ؛
بروزم ...
پاسخ:
سلام
بروی دیده...
۳۰ بهمن ۹۱ ، ۲۳:۳۷ Goddess
سلام
امیدوارم این بار که آمدید بگویید مشغول جمع کردن بارش های رحمت خداوند بودم.. نه درگیر گرفتاری ها!

عیدتان مبارک!
میلاد یازدهمین خورشید.. میلاد پدر حضرت عشق!
مبارک باشد، ساده و صمیمی!

در پناه حق...
پاسخ:
سلام
هر چه از دوست رسد نیکوست!
هر چه هست خیر است...
گرفتار ِ خود هستم!!!...

میلاد امامم مبارک دلتان!
و زیارتش نصیبتان...

۲۵ اسفند ۹۱ ، ۲۲:۲۵ ✿بنـتـ الـهـدی✿
نوشته هاتون قشنگن..
پاسخ:
لطف دارید...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم