نوکر، رخ ارباب نبیند سخت است...
یا هو...
شب عاشورا بود. مسجد مملو بود از خیل عاشقان و عزاداران پسر فاطمه. سلف دانشگاه هم دیگر جایی برای سوزن انداختن نداشت! باقی مهمان ها با کمک و راهنمایی خدام در محوطه ی دانشگاه نشستند و مشغول عزاداری شدند.
هوا سرد بود! ابرهای سیاه بالای سرشان این طرف و آن طرف میرفتند. به ناگه قطرات ریز باران همزمان با اشکهاشان، گونه هاشان را نوازش داد. قطرات باران سرعتشان را بالا بردند برای فرو ریختن بر سر و روی دلدادگان حسین! با هم مسابقه میگذاشتند که کدامیک زودتر فرود می آیند...
خدام به کمک هم مشمع های بزرگی را تا قطع شدن کامل باران، بالای سر میهمانان اباعبدالله گرفتند. خودشان خیس باران شدند، اما میهمانها سرپناه داشتند!...
-----------------------
شب آخر بود. شام غریبان!
انگار کن گرد یتیمی پاشیده اند بر سر عشاقی که زین پس، هر شب دلشان بهانه ی روضه میگیرد.
مراسم تمام شده بود. کنار درب خروجی ایستاده بود. اشک از مژگانش روان بود و لبخندی تقدیم میهمانها میکرد و از آنها حلالیت میخواست برای شبهای پیشین!...
دانشگاه امام صادق علیه السلام
محرم الحرام امسال
------------------------
+ شبهای بی قراری و شیدایی که تموم میشه دل همه ی عاشقا میگیره. اما برای نوکر اباعبدالله سختتره!!! دلش برای جفت کردن کفشها تنگ میشه... برای غبار کفش عزادارای حسین که حرمت داره... دلش برای چای روضه تنگ میشه... که مست میکنه دل هر چی دیوونست... دلش برای حسین حسین گفتناش یه ذره میشه!... دلش پاره پاره میشه!...
بندگی هاتون قبول باشه ان شاءلله.
این سطرها که حکایت از دل همیشه عاشقتون رو داره،خوندم و یاد این جمله افتادم که سال هاست روزهای محرم،نگاهم رو تطهیر میده.
"گدایی درخانه ی حسین پادشاهیست"
و خوش بحالِ شما که سعادت دارید برای ارباب قدم بردارید...
این قدم ها ... این اشک ها ... این روضه ها قبول باشد و برسد به دست حضرت اربابمان ان شاءلله .
لحظه هاتون سرشار از عشق الهی ...
التماس دعا
درپناه نگاه مهربان خدا.