سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

با تو ما را خاک، بهتر از فلک / ای سِماک از تو منوّر تا سَمَک
خانه درباره من بسم الله...

سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

با تو ما را خاک، بهتر از فلک / ای سِماک از تو منوّر تا سَمَک

سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ *
إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ *
مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ *
بنام خداوند بخشنده ی مهربان.
ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏ های نفس او را می‏دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!
به خاطر بیاورید هنگامی که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت می‏دارند.
هیچ سخنی را انسان تلفظ نمی‏کند مگر اینکه نزد آن فرشته ‏ای مراقب و آماده برای انجام ماموریت است.
«آیات 18-16 سوره ق»

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۳ آبان ۹۲ ، ۱۱:۲۲ تربت

صیدی کن!...

سه شنبه, ۵ دی ۱۳۹۱، ۰۷:۴۰ ق.ظ

یا هو...

 

او می دود٬ من هم به دنبالش...

مثل ِ ماهی٬

سُر میخورد از دستانم!

و من کنار برکه٬

در حسرتِ از دست دادنش...

بی خبر از آنکه ماهی هست و هنوز برکه ای.

تا برکه نخشکیده است صیدی کن!...

--------------

این روزها با خودم میگویم سالِ پیش٬ این روزها...

و حتمآ سالِ بعد هم خواهم گفت: پارسال این روزها...

البته اگر عتیدی باشد!!!

 

هیچکس نفهمید چه گفتم!    

هیچکس...    

 

---------------

+ چقدر گیر کرده ام در تار و پودِ لحظه هایِ از دست رفته ام!!!...

۹۱/۱۰/۰۵
عتید ...

نظرات  (۳۳)

۰۵ دی ۹۱ ، ۱۰:۲۵ مجنون
سلام رفیق
ممنونم که اومدی
میخوام مسائلی رو که تحقیق میکنم و میخونم مرتب تر بنویسم
برای همین سه تا وبلاگ درست کردم
در این وبلاگ حرفای خودمو مینویسم
در یک وبلاگ ایات قران رو دسته بندی میکنم
در یک وبلاگ هم سخنان بزرگان و امامان و پیامبران رو. مینویسم
اینجوری افکار خودم و کسی هم که میخونه نظم میگیره
علت بستن اون وبلاگ همین بوده
پاسخ:
سلام
وظیفه بود و بس...
خوشحالم ک هستید!
مرحبا...
بسیار عالی...


۰۵ دی ۹۱ ، ۱۳:۴۳ خاکستر
آه من قلة الزاد...
پاسخ:
وبعد السفر ووحشة الطریق...
۰۵ دی ۹۱ ، ۱۴:۴۱ میم
چشم توام زهوش تهی‌دست می‌کند / یک سرمه‌دان شراب مرا مست می‌کند
پاسخ:
بسیار زیبا
ه م ی ن...
۰۵ دی ۹۱ ، ۱۵:۱۱ پشیمان
دلم گرفت...
فقط یک چیز رفتن خوب است!
همه موقع وداع هی تو را دست خدا میسپارند!

دلتنگ حضورتان میشویم...
ما که پشیمان...
شما هم که عتید...
دوست خوب غنیمت است این روزها...
اگر راهی هست هنوز...
خودتان را از دوستانتان دریغ نکنید!
به خدا میسپارمتان...
فقط به او میشود صد درصد اطمینان کرد...
پاسخ:
خدا نکند دل دریا بگیرد!
"دوست خوب غنیمت است این روزها..."
والا!
باید قدر "پشیمان" خوبمان را بیشتر بدانیم این روزها :)
من نمیخام برما، تازه از ی وب دیگه اومدیم اینجا جا خوش کردیم :)
دوستان عزیزتر از جانمان مجبورند این حقیر رو تحمل بفرمایند. مگر اینکه بنا به قضا و قدر الهی از صفحه روزگار پاک بشیم!
منظورم از رفتن رو خواهم گفت. فقط محتاج دعایتان هستم اونم از نوع شدیدش!
۰۵ دی ۹۱ ، ۱۵:۵۸ ماهِد
عکس خوب،پست خوب... و همذات پنداری
پاسخ:
و خواننده ی خوب :)
۰۵ دی ۹۱ ، ۱۶:۰۳ بازمانده
سلام . با ی وب جدید آپم. منتظرتم
پاسخ:
سلام
اونوخ وب قبلیتون؟؟؟
چشم. بروی دیده...
۰۵ دی ۹۱ ، ۱۷:۰۸ مهاجر
زندگی شوق رســــــــــــــــــیدن به همان فردایی است
که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی و نه در فردایی
ظرف امروز پر از بودن توستــــــــــــــــــــــ
پاسخ:
امروز را دریاب!
همان فردای دیروز و آرزوها...
همانی که فردا برایت دیروز میشود و حسرت...
۰۵ دی ۹۱ ، ۲۳:۰۳ Goddess
سلام

همیشه همین طور است، همه می فهمند و هیچکس نمی فهمد... از ظن خود یار شدن را یاد گرفتیم دیگر!

(+) حرف دلم هست در این روزها که سکوت می کنمش! آخر شهامت می خواهد اعتراف!



مثل توهم پایان دنیاست... حکایتش نقل دهان ها بود... تعجب کردیم، بسخره اش گرفتیم، و ردش کردیم بی هیچ تغییر! همان هستیم که بودیم! چه می شود سعی کنیم بهتر باشم، خوبتر، مهربانتر... شاید آسمان می چسبد به زمین!!نمی دانم!


اما می دانم...
بلاخره یک روز دنیا تمام می شود و مهلت ما هم!


گاهی برگریزان است و حالمان پاییزی، انوقت یکی مثل من تبر بدست ظاهر می شود! جای اینکه مرهم باشم، درد اضافه می کنم به ساحت مهربان شما!
عفو بفرمایید بقدر خوبی هایتان

زمستانتان، گرم یاد خدایی که یادش آرامشی است ابدی!

در پناه حق...
پاسخ:
سلام
همیشه درجا زدن!
و شاید بدتر!
عقب گرد...

فرصت مده از دست چو وقتی به کف افتاد
کاین مادر اقبال همه ساله نزاید

"ملک الشعرای بهار"

حالتان همیشه بهاری...

بودنتان مایه آرامش دل کوچکم است!
پس همیشه باشید...
همین...
۰۶ دی ۹۱ ، ۰۱:۱۱ بهاور
چقدر گریه کردم در تار وپود لحظه های از دست رفته ام
لذت بردم
پاسخ:
گریه هم کم است!
باید ضجه زد!...
۰۶ دی ۹۱ ، ۱۳:۴۹ مجنون
سلام
رفتن چاره نیست
ماندن و صبوری زیباست
دعای خیرم برای صبوری و تحملت
در پناه حق باشی
پاسخ:
سلام
باید جریان داشت، باید رفت.
اگر بمانی، می پوسی!
ممنون از دعای بسیار زیباتان!
البته داخل پرانتز این رفتن با بقیه رفتنها خیلی فرق داره ها!!!
رفتنم آرزوست...
از دیو و دد ملولم و "رفتنم" آرزوست...
۰۶ دی ۹۱ ، ۲۳:۲۹ باران...
این روزها بیشتر از همیشه این کلماتت را میفهمم.
این لحظه ها به زور مرا با خود به جلو میکشند. نمیخواهم نزدیک شوم به چند روز دیگر که باید بگویم 20 سال پیش این روزها...
شاید چون هنوز 20 سال بزرگ نشده ام...
پاسخ:
ماه شب چارده دیماه!
:)
۰۶ دی ۹۱ ، ۲۳:۳۵ باران...
خوشا به حال دلت
خوشا به حال دلم که نفسهای تو را دارد
سفر...
بی معنی شده برایم در پس این آمد و رفت ها.
تنها، رفتن به یک قصد خاص را میتوانم سفر بنامم و بی صبرانه انتظارش را بکشم.
رفتن به مقصد تو...
به مقصدی که میروی
دعا میکنم همه ی دلت را آنجا جا بگذاری.
همه ات را...
پاسخ:
تنها رفتن به سمت او، از دلت تا دلت!
این است سفر...
عجب دعایی!!!
لطفن ب دعای خود کماکان ادامه دهید :)
دعا کن مقیمش شوم...
امروز بد دلم هوایی شده بود!
فقط خودشو میخواست...
خود خودش...
۰۷ دی ۹۱ ، ۰۲:۵۷ تـــ ـارا
این روزها حال دلت را خوب می فهمم...
پاسخ:
حواقعا؟!
حالها ناگفتنی ست...
خودم بدانم و خودش!...
۰۷ دی ۹۱ ، ۱۶:۲۰ صبا
و نمی دانم چرا دلم سکوت می خواهد،تو از سکوتم بخوان حرف هایم را...
کاش می توانستم سکوتم را به واژه تبدیل کنم،افسوس که نمی توانم!
به قول شما:
"اگر مسافرمان کردی،مقیممان کن!"
برایت مقیم شدن در کویش را آرزو دارم.

در پناه خودش،آرام باشی
پاسخ:
ی سکوت پر از رمز و راز!...

ممنووووووون از آرزوتان.

و دیگر برنگردم...

در پناهش...
۰۸ دی ۹۱ ، ۱۳:۲۲ عبدالله
سلام...
دقت کردی یه وقتایی صید نمی کنی اما صید میشی؟
صید شدن لذتش کمتر از صید کردن نیس. یک لقمه آماده بهشتیه. یک جرعه س.
نگاه لطف خدا به روح بی آلایش آدمه.
جمعه ست و بی ربط نیست مرور دوباره شعر صیاد از محمد عابدینی:

چون صید بدام تو به هر لحظه شکارم ، ای طرفه نگارم
از دوری صیاد دگر تاب ندارم ، رفته ست قرارم
چون آهوی گمگشته به هر گوشه دوانم
تا دام در آغوش نگیرم نگرانم

اینجاس که شکار شدن و در دام آرام گرفتن میشه مقصد.
دلم نمیاد سوا کنم دلهای آدما رو
خدا خودش میگه
ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب
خدا مهربانترینه به بنده هاش. . و کاش تلاطم ایام به کام ابلیس نباشه. تا در برابر خدایی که اینطور بخشندس هرگز شرمنده نشیم.

نمیشه از قلم انداخت سلیقه ی قشنگت در انتخاب عکس و متن زیبایی که ما رو مهمون کردی.ممنون. دعا گو هستم و محتاج دعا.
پایدار باشی.
پاسخ:
سلام
ینی وقتی این کامنتو خوندم داشتم ذوق مرگ میشدما!!!
در این حد... اصن ی وعضی...
و با خودم زمزمه کردم:

"چون صید بدام تو به هر لحظه شکارم ، ای طرفه نگارم
از دوری صیاد دگر تاب ندارم ، رفته ست قرارم
چون آهوی گمگشته به هر گوشه دوانم
تا دام در آغوش نگیرم نگرانم"

صید شدنم آرزوست...
از دیو و دد ملولم و صید شدنم آرزوست...
ارباب!
دانه بپاش برایم...
هوای پرزدن دارم!...
خیلی خیلی زیبا گفتید خیلی بیشتر از خیلی...
:)
۰۹ دی ۹۱ ، ۰۹:۰۱ مجنون
سلام
ممنونم از لطف و محبتتون
این شعر داش عبدلله..خیلی زیبا بود
به شرطیکه شکارچی خدا باشه
پاسخ:
سلام
اوهوم. خصوصا باصدای افتخاری!

شکارچی اگر "او" هم باشد شک ندارم که خود خداست!
فقط "او" باشد...
۱۰ دی ۹۱ ، ۱۵:۵۷ سیّدة
پاییــــز زیبا که گذشت و یک ترم از دوران دانشجویی ما را با خود برد...زمستان هم میگذرد...


راستی جوجه هایت را شمردی؟؟
پاسخ:
نه هنوز :(
شما شمردی؟
۱۰ دی ۹۱ ، ۱۷:۳۴ علیرضا(این پسر)
ذره ذره هــر چه بـــود از من گرفت
دیـر دانستم که گیتی رهزن است
----------------

برات بهترین ها رو ارزو دارم

سختی ها جزو زندگیه بساز و بساز خودت را
پاسخ:
نیست جز موی سپیدم حاصلی
کشتم ادبار است و فقرم خرمن است

زیبا گفتید!
باید ساخت...
هم با زندگی،
و هم خود را...
۱۰ دی ۹۱ ، ۲۰:۱۲ رضا پیران
دستی برسانیدِ دو!!
شما به صورت ویژه دعوتید به آخرین پست "دیر و دور"
پاسخ:
آخرین پست؟؟؟!!!
نههههههه...
۱۰ دی ۹۱ ، ۲۳:۱۱ سیده
دارد جوان منتظرت پیر می شود ..
پاسخ:
پیــــــــــــر می شود...
۱۱ دی ۹۱ ، ۱۰:۱۶ حامد و هدی
خیلی زیبا مینویسی خیلی....
پاسخ:
زیبایی در نگاه شماست...
۱۱ دی ۹۱ ، ۱۲:۱۲ حمید
سلام
هرچه و همه، تمام مال تو / هیچ و هیچ مال من، چرا چنین؟
سال و ماه و روز تو چرا چنان / روز و ماه و سال من چرا چنین؟ ...
با آرزوی بهترین ها برایتان در زیر سایه یگانه معبود...
یا علی
پاسخ:
سلام
همه چیز برای تو!
حتی من...
اما
تو برای من!...
در پناهش...
۱۱ دی ۹۱ ، ۱۵:۴۲ آهسته عاشق می شوم
وَلا یُمکِنُ الفِرارُ مِن حُکومَتِکَ...
فرار از سیطره فرمانروایی ات غیرممکن است.
فرازی از دعای کمیل
پاسخ:
سطر سطرش بالا میبرد و میمیراند این کمیل!
اما چرا؟
من
هنوز...
چرا؟
۱۱ دی ۹۱ ، ۱۷:۲۵ میم
عمری بجز بیهوده بودن سر نکردیم
تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم ..
پاسخ:
دل در تب لبیک تاول زد ولی ما
لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم
حتی خیال نای اسماعیل خود را
همسایه با تصویری از خنجر نکردیم
"قیصر عزیز"
۱۲ دی ۹۱ ، ۰۸:۳۸ مجنون
سلام
ممنونم از اینکه نظر میدید
دنیا با دیدن دیدگاههای دیگرون شیرین تر میشه
پاسخ:
سلام بزرگوار
کامتون همیشه شیرین :)
۱۲ دی ۹۱ ، ۱۱:۳۱ ماری
سلام
زیبا قلم می زنی
با اجازه ت لینک شدی در حریم دلم
پاسخ:
سلام
بزرگوارید...
اجازه ما هم در دستان شماست!
حریم دلت پر از "او"...
۱۲ دی ۹۱ ، ۱۳:۱۶ آهسته عاشق می شوم
خدایا
شدید محتاج توام
نمی دانم
درک می کنی مرا
چرا که احتیاج را
نچشیده ایی تا حالا !
.
.
.
التماس نور
پاسخ:
بی نیاز!
با تو ام...

محتاج دعای خیرتان...
۱۳ دی ۹۱ ، ۰۷:۱۳ آهسته عاشق می شوم
اربعین می گفت

"باور می کنی؟

چهل روز زینبِ بی حسین را...؟!"
.
.
.
التماس نور
پاسخ:
باورت میشود؟
ز ی ن ب...
ما رایت الا جمیلا!...

خیلی محتاج دعاتم قاصدک مهربان...
۱۳ دی ۹۱ ، ۱۱:۰۳ z.s
با سلام
مثل همیشه دل نشین

یاعلی(صلوات)
پاسخ:
سلام
مثل همیشه شرمنده الطاف شما...
یا علی...
۱۳ دی ۹۱ ، ۱۱:۰۵ سید مهدی
واقعا عمر زود میگذره و فقط خوبی هاست که میمونه
پاسخ:
میرن آدما...
۱۳ دی ۹۱ ، ۱۱:۰۵ سید مهدی
سلام
هر وقت حوصله داشتین ی سر هم به ما بزنین خوشحال میشیم
پاسخ:
سلام
باعث سعادت بنده است.
۱۳ دی ۹۱ ، ۱۱:۲۰ دعا ...
نوای ناله و غم ها رقیه
گرفته کاروان دم: یا رقیه
رسیده اربعین بی قراری
همه برگشته اند اما رقیه
---------------------------------------------
با یه جمله از زیارت اربعین به روزم...منتظرم...
------------------------------------------------
پاسخ:
سلام
بروی دیده...
۱۶ دی ۹۱ ، ۰۳:۰۹ النجم‌الثاقب
بسم الله.

الله که فهمید...
.
.
.
پاسخ:
‹‹ان الله بکل شی‏ء علیم››

(عنکبوت/62)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم