مست باش!
جمعه, ۱۷ آذر ۱۳۹۱، ۰۲:۳۵ ق.ظ
یا هو...
به مِی سجّاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلها...
پیمانه کن!
جامی از مِی...
که تا مست نباشی٬
خود را می بینی نه او را!
خود را٬ نه محبوب را!...
۹۱/۰۹/۱۷
یا هو...
به مِی سجّاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلها...
پیمانه کن!
جامی از مِی...
که تا مست نباشی٬
خود را می بینی نه او را!
خود را٬ نه محبوب را!...
خواندم "مست باش!" را و دیوان را که گشودم فرمود:
سحـــر با بـاد می گفتم حــدیثــــ آرزومنـــدی
خطاب آمد که واثـق شو به الطاف خداونـــدی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش میرو که با دلــدار پیــــونــدی
....
+خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی!
خدا توفیقمان دهد همای دل را دلبسته ی تکه استخوانها نکنیم و لقمه ی جویده ی دنیا را واگذاریم به نا اهلان دون همتش!
باشد از خاک بال و پر گیریم بسوی افلاک!
(به همان نیت مقدس، تقدیم شما:)
لحظه لحظه هایتان پر از شور و شعور الهی!
در پناه حق...