یا هو...
پهنای دشت با بالِ ملائک مفروش شده بود و طاق آسمان با ریسه های از نور آذین بندان شده بود. منادی در گوش محمّد (صلی الله علیه و آله) نجوا میکرد:
« یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ »
دل توی دل محمّد نبود! و علی سر به زیر داشت. محمّد قرار نداشت. در کنار اقیانوس بیکرانی به وسعت غدیر، خورشید دستان ماه را بالا گرفت.
انگار با زبان بلیغش می خواست بگوید: آهای مردم! این علی، برادر و وصی و جانشین من است.
آهای مردم! لقب امیرالمؤمنین فقط و فقط زیبنده ی اوست.
آهای مردم! همه ی قرآن علیست!
انگار می خواست بگوید: آهای مردم! من علی را دوست دارم... خیلی دوستش دارم!
و گفت...
فرمود: « من کُنتُ مولاهُ، فهذا علیٌ مولاه »
هلهله ای برپا شد!...
« اللّهم والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ »
شانه هایش سبک شده بودند. نفس عمیقی کشید و فرمود:
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً...
دستهای زیادی آمدند برای مصافحه و عرض تبریک و شادباش. حتی همانهایی که روزی دست یدالله را بستند!!!...
-----------------------
+ سالروز اکمال دین، ولایت قبله ی جانها مبارک دلهای پاکتان!
++ تبریک ویژه به سادات عزیز: به Goddess نازنین، به تارای مهربان، به باران زلالتر از زلال، به آلای دوست داشتنی، به مطهره بانو، و به همه ی نورچشمی هایی که ذریه ی پاک رسول الله اند.
+++ آقایم علی ابن موسی الرضا علیه آلاف تهیة و الثناء عید غدیر را، عیدالله الاکبر نام نهادند و یوم التبسم. پس لبخند بزنید لطفآ : )
++++ بارهای بار مرور کنید خطبه ی غدیر را (+)
زیر سایه سار ولایت، هماره مست باشید از خم غدیر...
یا علی...