سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

با تو ما را خاک، بهتر از فلک / ای سِماک از تو منوّر تا سَمَک

سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

با تو ما را خاک، بهتر از فلک / ای سِماک از تو منوّر تا سَمَک

سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ *
إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ *
مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ *
بنام خداوند بخشنده ی مهربان.
ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏ های نفس او را می‏دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!
به خاطر بیاورید هنگامی که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت می‏دارند.
هیچ سخنی را انسان تلفظ نمی‏کند مگر اینکه نزد آن فرشته ‏ای مراقب و آماده برای انجام ماموریت است.
«آیات 18-16 سوره ق»

 

یا هو...

 

 

همه ی درد علی از کوچه شروع شد و همه ی درد فاطمه از غدیر!... غدیری که تا بستن دستان خیبرگشای یدالله فاصله ای نداشت. و خانه ای که آکنده بود از بوی دود و عطر عود. خانه ای که سفارش شده بود:

یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لاتَدْخُلُواْ بُیوتَ النَّبِىِ‏ّ إِلا أَن یؤْذَنَ لَکمْ. **

اى افرادى که ایمان آورده ‏اید! در خانه ‏هاى پیامبر داخل نشوید مگر به شما اذن داده شود.

و بانویی که علت ایجاد و ابقای کون و مکان است:

یا أحمد، لولاک لما خلقتُ الافلاک و لولا علیٌ لما خلقتُک و لو لا فاطمه لما خلقتکما؛

ای احمد، اگر تو نبودی، افلاک را خلق نمی کردم، و اگر علی نبود، تورا خلق نمی کردم و اگر فاطمه نبود، شما را خلق نمی کردم.

صدیقه است و کوثر... انسیه است و حوراء... راضیه ای که مرضیه است... محدثه ای که بتول است و طاهره... زهرایی که زهره ی آسمانهاست و ریحانه ای از بهشت... مادری که ام وجود است و تا الی الابد مادری زیبنده ی او... فاطمه ای که فاطمه است...

و چقدر خوب در خاطرشان مانده بود، فاطمه بضعة منی های رسولشان را!...

-------------------

* عنوان یکی از اشعار سید حمیدرضا برقعی

** آیه 53 سوره ی مبارکه ی احزاب

عتید ...
۰۹ فروردين ۹۳ ، ۰۴:۴۸ ۲۵ نظر

 

یا هو...

 

قصّه ی پر غصّه ی قصّه گوی شبهای کودکیم به آخر رسید!...

ده شب پیش، مادربزرگ عزیزم عطرش را و یادش را برای همیشه در خانه مان پاشید و رفت تا خدا...

 

-------------------

+ عرض تسلیت به مهربان دوستی که سیاهپوش عموی بزرگوارشان هستند. و طلب غفران الهی از سوی رب و تمنای فاتحه ای دارم از شما مهربانان همیشه همراه!

++ تشکر ویژه از "غریب" نازنینی که همیشه بوی آشنا دارد برایم، بابت ابراز همدردی در سرای پر مهر مجازیشان. واژه هایتان، تک به تک تسکینند برای آلام دل بیقرارم!

+++ پدربزرگها و مادربزرگها چشم و چراغ خانه اند و مایه ی برکت. اگر خانه تان به گرمای وجودشان روشن است قدر بدانید! عمرشان با برکت...

++++ برای حال دلم دعا کنید و حلال کنید اگر این پست، باعث شد غبار غم بر دلهای نازنینتان بنشیند...

عتید ...
۲۴ دی ۹۲ ، ۰۴:۰۵ ۳۱ نظر

 

یا هو...

 

در حادثه موسای به هوش آمده ماییم

سبحانک یا نورتر از نورتر از نور!**

 

 

میشه شاهی کنی من و راهی کنی   

چی میشه به منم یه نگاهی کنی (+)

 

ایام تسلیت!

---------------------------

* عنوان بیتی از حضرت حافظ

** بیتی از علیرضا قزوه

عتید ...
۱۲ دی ۹۲ ، ۰۸:۳۰

 

یا هو...

 

.........................

دنیا دنیا نقطه هم بگذارم خودت خوب میدانی گویای دلتنگی این دلِ بیچاره نیست که نیست که نیست!...

و اصلآ دنیا واژه ایست پست و کوچک برای این عشق آسمانی!

 

 

---------------------------

+ از چند روز مانده به اربعین سیدالشهداء تا به حالایی که سی صفر است و شهادت بضعه ی رسول، دلم سکوت کرده و چشمانم خیره ست به قاب جادویی... دلم پیش صحن و سرایتان است اما آرام و مملو از خیالتان!

++ این روزها که اشکها و ماتم بر حسین و یارانش گره خورده به بغض های در گلو مانده و نشکسته از غربت و مظلومیت رسول الله و کریم آلش، و عزای خورشید همیشه تابان طوس، بیشتر از پیش محتاج دعایتان هستم.

+++ التماس دعای مخصوص برای شفای همه ی بیماران...

++++ دوستان عزیزتر از جان! این روزها خیلی کم هستم و مثل همیشه شرمنده از جبران محبتهاتان. امید که به بزرگواری خود ببخشایید!

 

عتید ...
۱۲ دی ۹۲ ، ۰۸:۲۴ ۱۶ نظر

 

یا هو...

 

دلهاشان را زودتر از پاهاشان روانه کرده بودند...

 

برخی هم از شوق زیارت با دستهاشان آمده بودند!!!

 

--------------------------

+ عکس دوم از سایت عهد آدینه، که حکایتی دارد بسیار دلنشین! خواندنش خالی از لطف نیست:

و تو چه میدانی که زیارت اربعین چیست؟

 

عتید ...
۳۰ آذر ۹۲ ، ۱۰:۴۶

 

یا هو...

 

بر روی بخار شیشه نوشتم "یاحسین"

شیشه هم در غم غربت حسین آرام آرام گریست!...

 

----------------------

* عنوان مصراعی از سید حمیدرضا برقعی

عتید ...
۲۹ آذر ۹۲ ، ۱۳:۵۴

 

یا هو...

 

از همان ظهری که درب شیشه ای مؤسسه باز شد و کارت زدم، تا عبور از جلوی اتاق کارت که مثل همیشه ژستی تکراری بخود گرفته بودی و گوشی بدست، هدف نگاهت نامعلوم بود و مشغول راه انداختن کار خلق الله بودی... از همان ساعتی که آمدی و سرکی در کلاسم کشیدی و مثل همیشه لبخندی نثارم کردی و توی نگاهت یه عالمه دلتنگی یار بود و یه عالمه اضطراب و یه عالمه حرف ناگفته... از همان لحظه که توی دفتر، دیگر این دل بیچاره طاقت نیاورد و بی خیال همه ی نگاههای پرسشگر یکهو خودش را آنچنان توی بغلت جا کرد و سر روی شانه هایت گذاشت که انگار هیچکس را یارای جدا کردن ما از هم نبود و من هی اشک میریختم و تو هی مثل همیشه قربان صدقه ام میرفتی و آرام توی گوشم نجوا میکردی... از همان خلوت دو نفره مان و همان غروب و نماز شانه به شانه مان... از همان بعد از نماز که رو به عکس شش گوشه نشسته بودیم و چشمهایم را به چشمانت گره زده بودم و دستانم را به دستانت و مدام یادآوری میکردم که فلان چیز یادت نرود و مراقب دوست من باشی و از این حرفها... از توی تاکسی تا سر کوچه مان که پیاده ام کردی و باز مثل همیشه خیالت راحت شد از رسیدنم به خانه... از همان پنجشنبه شبی که آمدی و هی زبان میریختی... از همان خواب نه رویای شیرین تا به حالایی که یک روز و یک شب است که بی خبرم از حالت، مدام توی دلم زمزمه میکنم که: بی انصاف! تو که تک خور نبودی؟!

 

 

رفت. نه بردنش! دل من را هم برد...

میگفت: میشه دعا کنی پاهای من هم توی مسیر پیاده ی نجف تا کربلا تاوله بزنه؟!

 

 

نکند سهم من از ضریح جدیدت فقط خواب است و رویا؟...

 

-------------------------

+ دلم تکرار میخواهد!

تکرار بعضی روزها...

عتید ...
۲۶ آذر ۹۲ ، ۰۲:۱۸ ۲۶ نظر

 

یا هو...

 

وقتی مأمومی و نمارت را به امام اقامه می بندی، حواست باشد!

نه زودتر از امام سر از سجده برداری، نه "هوس" کنی حالی به حالی شوی و ذکر بیشتری بر "زبان"ت جاری کنی و دیرتر سر از مُهر برداری!...

با امامت باش! با امامت پیش برو!... لحظه به لحظه... آن به آن... میفهمی؟ آن به آن!!!

قیامت، رکوعت، سجودت، همه و همه با امامت تطبیق داشته باشد.

خوب حواست را جمع کن!

نه جلوتر حرکت کن و نه عقب تر!...

حواست باشد!

تو مأمومی!!!

 

-----------------------------

+ این پست مخاطب خاص دارد: خودم!

++ همانا عباس ابن علی اسوه ی ولایت پذیریست.

اَشهَدُ لَکَ بِالتَّّسلیمِ وَ التَّصدِیقِ وَ الوَفاء و النَصیحَة لِخَلَفِ النَّبی.**

گواهی می‎دهم که از جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) [پیشوای خود] پیروی کامل داشتی و نسبت به او راست کردار و وفادار و خیرخواه بودی.

-----------------------------

* فرازی از زیارت آل یاسین

** فرازی از زیارت حضرت عباس(علیه السلام)

عتید ...
۱۳ آذر ۹۲ ، ۱۱:۵۳ ۱۷ نظر

 

یا هو...

 

شب عاشورا بود. مسجد مملو بود از خیل عاشقان و عزاداران پسر فاطمه. سلف دانشگاه هم دیگر جایی برای سوزن انداختن نداشت! باقی مهمان ها با کمک و راهنمایی خدام در محوطه ی دانشگاه نشستند و مشغول عزاداری شدند.

هوا سرد بود! ابرهای سیاه بالای سرشان این طرف و آن طرف میرفتند. به ناگه قطرات ریز باران همزمان با اشکهاشان، گونه هاشان را نوازش داد. قطرات باران سرعتشان را بالا بردند برای فرو ریختن بر سر و روی دلدادگان حسین! با هم مسابقه میگذاشتند که کدامیک زودتر فرود می آیند...

خدام به کمک هم مشمع های بزرگی را تا قطع شدن کامل باران، بالای سر میهمانان اباعبدالله گرفتند. خودشان خیس باران شدند، اما میهمانها سرپناه داشتند!...

-----------------------

شب آخر بود. شام غریبان!

انگار کن گرد یتیمی پاشیده اند بر سر عشاقی که زین پس، هر شب دلشان بهانه ی روضه میگیرد.

مراسم تمام شده بود. کنار درب خروجی ایستاده بود. اشک از مژگانش روان بود و لبخندی تقدیم میهمانها میکرد و از آنها حلالیت میخواست برای شبهای پیشین!...

 

دانشگاه امام صادق علیه السلام

محرم الحرام امسال

------------------------

+ شبهای بی قراری و شیدایی که تموم میشه دل همه ی عاشقا میگیره. اما برای نوکر اباعبدالله سختتره!!! دلش برای جفت کردن کفشها تنگ میشه... برای غبار کفش عزادارای حسین که حرمت داره... دلش برای چای روضه تنگ میشه... که مست میکنه دل هر چی دیوونست... دلش برای حسین حسین گفتناش یه ذره میشه!... دلش پاره پاره میشه!...

عتید ...
۲۸ آبان ۹۲ ، ۱۱:۴۵ ۱۵ نظر

 

یا هو...

 

یابن بوتراب!

سرت را از قفا بریدند. نه اینکه فقط گلوگاهت متبرک بود به گل بوسه های رسول الله!

که هنگام عزیمت از این دیار و وصال معشوق، پیشانی ات دوباره بر خاک، بر آستان یار سجده کند!...

این است نهایت عبودیت عبدالله!

و تربتت عمریست سجده گاه ماست، هر صبح و هر شام...

 

عتید ...
۲۳ آبان ۹۲ ، ۱۱:۲۲