سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

با تو ما را خاک، بهتر از فلک / ای سِماک از تو منوّر تا سَمَک

سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

با تو ما را خاک، بهتر از فلک / ای سِماک از تو منوّر تا سَمَک

سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ *
إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ *
مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ *
بنام خداوند بخشنده ی مهربان.
ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏ های نفس او را می‏دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!
به خاطر بیاورید هنگامی که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت می‏دارند.
هیچ سخنی را انسان تلفظ نمی‏کند مگر اینکه نزد آن فرشته ‏ای مراقب و آماده برای انجام ماموریت است.
«آیات 18-16 سوره ق»

ترکِ کام خود گرفتم تا برآید کام دوست...

سه شنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۱، ۰۱:۰۰ ق.ظ

 

یا هو...

 

استاد بزرگ دکتر علی شریعتی بارها و بارها دوست داشتن را برتر از عشق برشمردند. حال چه محب باشی و جه عاشق، خودخواهیست اگر فقط خود را بینی و بس! که این رسم رفاقت نیست. که این به دور از انسانیت است و بس...

گاهی سخت است حریفِ دل، حریفِ این واژه ی بی نقطه شدن!

اما...

راحتتر می پذیری اگر بدانی که محبوبت خلاف دل تو میخواهد. نه که بخواهد، که صلاح می بیند!

آنجاست که زانو میزنی در برابر اراده اش...

که محکم پا میگذاری روی دلت و میگویی هر آنچه تو بخواهی...

---------------------

هر کجا هستی،

                آسمان!

                      سهم دلت،

                               تا همیشه...

---------------------

+ اگر در همین مجازآباد به حقیقتی دست یابی، جای تعجّب ندارد که از رفتنش که نه، فقط از حرف رفتنش دلت بگیرد، بغض کنی و حتی اگر گونه هایت تَر شود!...

++ گاهی سی روز، فرصتی ست مغتنم برای لمس حضوری پُر از مهر و عطوفت!

+++ میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق / ترکِ کام خود گرفتم تا برآید کام دوست...

---------------------

پ.ن: برای مخاطبی خاص!

 

۹۱/۱۲/۰۱
عتید ...

نظرات  (۴۳)

:D!
آخ گفتیــــــــــــــن:(! دوباره داغ دلم تازه شد!

هرآنچه من میخاستم بگم و نمیدونستم چجوری بیان کنم رو شما به زبان قلم درآوردین!lمخصوصا این به اضافه ها...

دستتون درست...

چ خوبه که شما هستین...@};-

پاسخ:
اصن این پست ناقابل از طرف همه ی دوستان بود برای مخاطب خاصمان!

و چ خوبتره ک شما هستید :)
شاهرگ های زمین از داغ باران پر شده ست

آسمانا! کاسه ی صبر درختان پر شده ست


زندگی چون ساعت شماطه داره کهنه ای

از توقف ها و رفتن های یکسان پر شده ست


چای می نوشم که با غفلت فراموشت کنم

چای می نوشم ولی از اشک،فنجان پر شده ست


بس که گل هایم به گور دسته جمعی رفته اند

دیگر از گل های پرپر خاک گلدان پر شده ست


دوک نخ ریسی بیاور یوسف مصری ببر

شهر از بازار یوسف های ارزان پر شده ست



شهر گفتم!؟ شهر! آری شهر! شهر

از خیابان! از خیابان! از خیابان پر شده ست



از : فاضل نظری
پاسخ:
چقدر بر دل نشست!

خصوصآ این بیتش:


دوک نخ ریسی بیاور یوسف مصری ببر

شهر از بازار یوسف های ارزان پر شده ست
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

آمدی تا آفتاب رویت، قبله آفتاب گردان ها شود.


ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.


[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
پاسخ:
آمدی تا شبهای بی ستاره را در ماه غرق کنی
و دستهای تنها مانده را بگیری و تا خدا بالا بکشی...

میلادش گلباران...
سلام واحترام
ممنونم از حضورتان
بیادتان هستیم وسر میزنم
در انجا هم امدم یک وبلاگ بنا کنیم بنظرتان کار درستی است
دل ما برای ایامی که بشر برخود به جفا میگذراند سخت گرفته است
در پناه حق برقرار باشید
پاسخ:
سلام بر جناب ابدام عزیز
بزرگوارید...
زیبا نوشتهاتان را دریغ نفرمایید از تشنگانش!
دلتان آرام و پر از عطر یار...
رفتن این مخاطب خاص برای منم خیلی سخته...

ولی قول دادن بیان و بهمون سر بزنن....

پس آرزو می کنم زیر سقف آرامش هر جا که هستند ایام به کامشون باشه ...

فقط یه خواهش جناب عتید شما از این فکرا بسرتون نزنه که اونوقت تاب و تحمل از دست میدم...
پاسخ:
اصن برای ملتی!
مگه میذاریم بدون قول و قرار برن؟!
البته رفتن ک میگم منظور چن روزه ها :)
مخاطب خاصمون لطفن گمان بد نبرن :))
با عرض پوزش مجبور ب تحمل عتید و اراجیفش هستید بانو!
سلام
حیف نیست آخر؟.. در این تورم و اوضاع بد اقتصادی.. یک پست وبلاگتان هدر رفت بی خود!!


عاشقی را که چنین باده ی شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست

حالا که می محبتتان از قلب و قلم می جوشد، آخر خجلت و شرم است دستان خالی و جام خالی ترم!

می مانم کنارتان البته نه به قصد نوشتن، بشوق یک دوستی عمیق![گل]

نیت مقدسمان که یادتان هست بی شک!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

در پناه حق...
پاسخ:
سلام
اصلن ما دلمان میخاهد جزء اسراف کاران باشیم :))
و اصلن تر بدون امضای اون قرداد و بدون قبول مفاد اون ممنوع الخروج خاهید شد و پیگرد قانونی خاهید داشت!!! :)

ینی همین دوستی و بودن و ماندن فقط یکی از اون شرایطه ها!

امید ک ببخشایید قلم فرسایشهایمان را ک ارزشی ندارد در برابر ساحت مقدستان و نتوانست ذره ای از احساسم را بیان کند!

من شبم تو ماه من بر آسمان بی من مرو...

یک گلستان تقدیم قلب رئوفتان...
گویند فراق به از وصال است : در فراق شوق وصال است و در وصال بیم فراق
پاسخ:
لحظه ای و آنی از لذّتی ک در فراق است را نمیتوان قیاس کرد با وصال!
در فراق، تو در جریانی و هستی...
اما در وصال اینطور نیست...

اما این بار شما تصور کن خورشید آسمان مجاز نورش را بگیرد از این مجازآباد!...
دوست گو یار شود هر دو جهان دشمن باش...

وقتی عطر بهشت می دهد سماکتان و می درخشد بر آسمان مهربانی ها.. دل می شود کند مگر!

شاید برگشتم به نوشتن های بدقواره ام.. اما چون شاید است قول نمیدهم که بدقول نشوم!

مباد برنجید.. کم میاورم ها!
این همه احساس حیف است.. خرج چون منی نکنید!

لحظه هایتان لبریز از عشقی الهی!

در پناه حق...
پاسخ:
لطفن ب زیبا نوشتهایی ک با آن عالمی داریم توهین نفرمایید!!!

این بار دیگر پیگرد قانونی خاهد داشت ها!!!

اصلن حواستان ب تذکراتمان نیست ها!!!

دل کوچکمان کم می آورد و دستش خالیست در برابر عظمت دریای دلتان!...

لحظه هاتان در آغوش خدا، زیر سقف آرامش...
سلام.

بی تابانه بودنشان را خواهانم...

در بین آدم های مجازی،یافتن دوستی که مهری حقیقی را مهربانانه نصیبت می کند،غنیمت است و موهبت!
سپاس گزارشان بوده ام و هستم اما بیش از آن،بودنشان را تمنا دارم...

همین د ویگر هیچ...
پاسخ:
سلام
ایشان حقیقتی هستند ک راه را روشن میدارند.
اعتراف میکنم وجودشان نور است و مایه ی برکت!
مؤمن نور دارد و نورش روشنای راه دگران است.
فقط میدانم آنقدر دوستشان دارم ک حاضر نیستم لحظه ای و آنی خاطر مبارکشان مکدر شود!
ه م ی ن...
راستی
عتید جانم
صادقانه کلامی بگویمت...اجازه هست؟

به همان اندازه که از حرف رفتن مهربان دوستمان بغض دامن گیرم شده،به همان اندازه نبودن هایت دلتنگم می کند!
مهربان دوستمان را گفته ام و شما را نیز : که نمیدانم حضور دوستان خوب و خوب ترین دوستان به پاداش کدام کار خوب نکرده ام است که از درگاه پرمهرش دریافت کرده ام؟
هرچه هست،بی نهایت برایم شیرین است...
باشد که لیاقت داشته باشم این دوستی را...
دوستتان دارم

از دل برآمد این کلام،باشد که بر دل نشیند...

روزهایتان به دور از طعم گس ِ تکرار

در پناه خدا.
پاسخ:
گاهی باید سکوت کرد در برابر این همه لطف و مهر!
آن هنگام ک مرا یارای پاسخ نیست!...
سکوتی سرشار از ناگفته ها...
لاجرم بر دل نشست!

بودنتان مایه ی آرامش است!
لحظه هایم آرام...
دید مجنون را یکی صحرانورد
بربه رو پشته ای بنشسته فرد
صفحه اش از خاک و انگشتان قلم
بر به روی خاک هی میزد رقم
گفت کای مجنون بی دل کیست این؟
می نگاری نامه بهر کیست این؟
گفت: مشق نام لیلی می کنم
خاطر خود را تسلی می کنم
چون میسر نیست با من کام او
عشق بازی می کنم با نام او
سلام بزرگوار
لطف شما زیاد
مدتهاست گم شده ام در این وانفسا دنیا
بی نشانی ام را ب حساب آلزایمر روحم بگذارید...
پاسخ:
سلام
گم شده راهش را خواهد یافت!
اما غل و زنجیر شده چه کند؟!

نشان بی نشانان بی نشانیست

زبان بی زبانان بی زبانیست

دوای دردمندان دردمندیست

سزای مهربانان مهربانیست

"خواجوی کرمانی"


مهرتان را سپاس...


۰۲ اسفند ۹۱ ، ۰۴:۰۱ آهسته عاشق می شوم
اینترنت انگشتی است
که چشم تفکر را
کور می کند!

" علی لاری زاده"
پاسخ:
سلام قاصدکم

باید مراقب چشم بود!
از انگشت بهره های فراوان میشود برد...
حضرتم میگن عشق والاتره...

ترک کام خود گرفتم تا براید کام دوست...آخرشه...
پاسخ:
دکتر شریعتی میگن:
عشق انسان را داغ میکند، اما دوست داشتن انسان را پخته میکند.
هر داغی روزی سرد میشود ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمی شود.

البته این را نگفتم ک دیگه نمیشه رو حرف دکتر حرفی زد و کلام ایشون سنده ها، نه!
بعضی از عقاید بزرگانی ک براشون بی نهایت هم احترام قائلم رو نمی پذیرم. از بس گستاخم من!!!

ب حضرتتان سلام مخصوص برسانید :))
سلام
ایشون با رفتن تموم نمیشن. دلخوشم به اینکه تو این دنیایی که آمار «آه» صعودیه امثال شما امثال جناب Goddess تسکیبنند ، مرحمند ، و نگاهشان محور خوبی را نشانه میرود.
به این دلخوشم که اگر اینجا نباشند اگر خودشونو از اینجا دور کنند اما کسانی که در حوالیشان زندگی میکنند هرگز بی بهره نمیشن.

بعضی ها درخت میکارند و میروند. و ثمره اش را برای اهای باقی میگذارند. میدونم دوستان همت میکنن وتا درخت تنومند بمونه.

ایشون شاید ننویسند. که انشالله بنویسند اما ظاهرا هستند.

پس به هر حال شکر...

پاسخ:
سلام
ما ک نه ولی ایشان حقیقتآ برای همه مرهمند و راه گشا!
اعتراف: بشدت ب همانهایی ک در حوالیشان زندگی میکنند غبطه میخورم!
دلم ک راضی نمیشود برای مدتی سعادت نداشته باشم نوشته هایشان را بخانم.
اما برای ما همیشه هستند. هر آن ک در مبتلائات روزمره یاد انوارشان، یاد حرفهاشان می افتم برایم هستند!...
شکر...
سلام
اصلا یکی از اصول عاشقی و مرید بودن اینه که از خودت بگذری اونوقت چطور انتظار میره از کسی که صرفا به فکر منافع خودشه انرژی عاشقانه مسطع بشه...
به هر سو می کشد با خود مرا دل

نمی دانم چه باید کرد با دل

بهشتم پیش باو ترسم از آن

که در دوزخ برد با خود مرا دل

سراپا آتشم یارب ندانم

در این آتش نمی سوزد چرا دل

به هر سو خواستند او را کشیدند

زبون دل خار دل بی دست و پا دل

در دلدار کوبیدم که ناگاه

ندایم داد یا دلدار یا دل

تو را صد زبان میخواند دلدار

کجا بودی کجا بودی کجا دل

چرا با آشنا بیگانه گشتی

چرا با غیر گشتی آشنا دل

بسوزی خون شوی بر خاک ریزی

مرا کشتی مرا کشتی مرا دل

بلا بینی بلا بینی که بر من

بلا بودی بلا بودی بلا دل

تو بیماری و بر دردت نداری

دوایی غیر خاک کربلا دل

حسینی شو حسینی شو حسینی

شفا بستان از ان دارالشفا دل

سزد «میثم» جدا گردد زسینه

گر از دلدار خود گردد جدا دل

ببخشید پر حرفی شد...
اون قسمت+ ها هم به مزاجمان خوش نیامد یعنی چه؟
پاسخ:
سلام
عجب شعر جانانه ای!
چن بار خوندمش...
نفرمایید کولی جان!
استفاده کردیم...

من شرمنده ی مزاج کولی ام!
همه ی + ها ادامه ی همان متن بالا بود و گویای گوشه ای از احساسم...
من بیخود و تو بیخود ما را کی برد خانه
من چند تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه
در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم
هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
جانا به خرابات آ تا لذت جان بینی
جان را چه خوشی باشد بی صحبت جانانه
هر گوشه یکی مستی دستی ز بر دستی
و آن ساقی هر هستی با ساغر شاهانه
تو وقف خراباتی دخلت می و خرجت می
زین وقف به هشیاران مسپار یکی دانه
ای لولی بربط زن تو مستتری یا من
ای پیش چو تو مستی افسون من افسانه
از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه
چون کشتی بی لنگر کژ می شد و مژ می شد
وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه
گفتم ز کجایی تو تسخر زد و گفت ای جان
نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه
نیمیم ز آب و گل نیمیم ز جان و دل
نیمیم لب دریا نیمی همه دردانه
گفتم که رفیقی کن با من که منم خویشت
گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه
من بی دل و دستارم در خانه خمارم
یک سینه سخن دارم هین شرح دهم یا نه
در حلقه لنگانی می باید لنگیدن
این پند ننوشیدی از خواجه علیانه
سرمست چنان خوبی کی کم بود از چوبی
برخاست فغان آخر از استن حنانه
شمس الحق تبریزی از خلق چه پرهیزی
اکنون که درافکندی صد فتنه فتانه
سلام
پاسخ:
ماییم همیشه مست بی می...

سلام بزرگوار
منوّر می کنید این ظلمتکده را با قدومتان و ما را شرمسار!...
نامه ام را پاراف کن حضرت عشق ؛ آرزوی دیگری نـدارم ...

دُل دُل را ... زین کنید ...

ایمان آوردم امشب ... ایمان آوردم که به ذکر مصیبت حاجتی نیست ... ما را نسیم ِ نام ِ تو دیوانه می کند ... السلام علیک یا مولانا الغریب ...

هرچند به کربلا رفتن خون میخواهد
پاسخ:
کربلا رفتن خون میخواهد...
دِل هم!...
و عصی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم...
پاسخ:
عَسی أن تکرَهوا شَیئاً وهو خیرٌ لکم وَعسی أن تُحِبّوا شیئاً وهو شَرٌّ لکم…

ینی واقعا من لیاقتشو ندارم؟؟؟
خوش به حال مخاطب خاص :)
پاسخ:
خوش بحال ما ک او را داریم :)
ولله قسم نعمت است!!!
حتما ایشون این جمله رو از برن ...دلیل والاتری ِ اونو میپرسم و میگم...
پاسخ:
منتطریم :)
گفتین غبطه ! منم خیلی غبطه میخورم...
به او
به شما
به نزدیکانتون...



ینی اگه یروز نیام وب شما و مخاطب خاصمان انگار یه چیزی کم دارم ! خیلی خیلی به دوستی با شماها افتخار میکنم...
پاسخ:
ب ایشان بله، اما ب بنده ی حقیر با کمال شرمندگی عرض کنم خدمتتان ک کاریست عبث!

الهیییییییی...

ما بیشتر تر تر تر مریم بانو :)
سلام...
خواهش میکنم زائر ح س ی ن...
کم سعادتی از ماست ...
پاسخ:
سلام
نفرمایید!
سلام رفیق
مثل اینکه همه باید بیایم دل تو رو ساکت کنیم
مث این که تو اوضات خراب تر از ماس!!
خدا صبرت بده!!
ما که چند روزه به تقویم هم نگاه نمی کنیم تا نرونیم چندم اسفنده و چن روز دیگه تا آخرش راه داریم.
خلاصه که ...
اصن هیچی...
حرفم نمی یاد...
پاسخ:
سلام رفیق شفیق
اصن دلم میگیره میام نت :((
شما اگه ی کوچولو دیگه تلاش کنیدا ایشون رو تو معذوریتای اخلاقی قرار میدینا.
همون فیلم هندی اون شب! شما و مریم خانم و Goddessعزیزمان :)
آدم است دیگر....

ولی حقیقت ورای دنیای مجازی و حقیقی و واژه ها جریان دارد...
پاسخ:
دلم با من حرف میزند بانو!

خوش آمدید...
سلام
تمام دوستان حرف دل ما را زدند مخصوصا عتید عزیز...
خدا کند مخاطب خاصمان تجدید نظری بفرمایند بر تصمیمشان... آخر ما که بهشان و زیبانوشتهایشان انس گرفتیم چه کنیم؟

پاسخ:
سلام
هر چ ایشان صلاح میدانند. نظرشان برایمان قابل احترام است.
نه ک فقط انس گرفته باشیم، نیاز داریم!
ینیا

اصن باهاتون که حرف میزنم

یا پای صحبتتون میشینم روحم جلا میگیره... :)

اصن یوضی...
پاسخ:
ینیا

شرمنده ک میگم. سخت در اشتباهیدا :)

اصن ی وعضی!!!

آخه گناه داره اون روحتون خب!...
بماند سال ها این نظم و ترتیب
ز ما هر ذرّه خاک افتاده جایی
غرض نقشیست کز ما باز ماند
که هستی را نمی بینم بقایی
مگر صاحبدلی روزی به رحمت
کند در کار درویشان دعایی
یاعلی
پاسخ:
ما را بدعا کاش نسازند فراموش
رندان سحرخیز که صاحب نفسانند
علی یارتون...
سلام عتید عزیز

قدم رنجه بفرمایید استاد به آن حوالی

نزنیا ... خب دلم میخواد بهتون بگم استاد
پاسخ:
سلام دوست عزیز
استاد واژه ی درشتی ست برایم!
ما و زدن؟!
دلتون عجب چیزایی میخاد! ب حرفش گوش ندید.
مزاحم خاهم شد...

نذاشت که مریم !!!
وگرنه داش راضی می شد!

راستی امشب بیا سراغ آل یاسینی ها
پاسخ:
پس مریم خانم منتظر باشن تا بصورت کاملآ غیرمنتظره سرشون رو زیر آب کنیم :))

همیشه مزاحم هستیم! همه جوره...
از صحن امام رضا وارد می شوم
توقفی و سلامی کوتاه!
بعد صحن امام هادی
پرده ی مخمل سبز
را کنار می زنم
چند گام جلوتر
سمت چپ
ضریح!
بوسم نمی چسبد
به ضریحش!
صف بوسه طولانی ست!
طواف می کنم تا شاید جمعیت چو نیل شکاف بخورد!
صدا بلند می شود
"هدیه به قمربنی هاشم صلوات!"
و من دست و پایم را جمع و جور می کنم
نکند عباس آمده زیارت معصومه سلام الله علیها

علی لاری زاده

پاسخ:
بسیااااااار زیبا!
و بسیار ممنونم از شما ک در خاندن این متون زیبا ما را هم شریک می کنید :)
۰۴ اسفند ۹۱ ، ۰۵:۱۸ خلوتگه راز
سلام عزیز
خوبی؟
منم بالاخره برگشتم
آپ کردم
کلیک رنجه کنی خوشحال میشم
پاسخ:
سلام بزرگوار
سپاسگزارم...
بح بح... خوش آمدید...
خسته ی درس و کنکور نباشید :)
عاغا من بی تقصیرم ... {آیکون مریم میخاد بمیره از خجالت}

پاسخ:
دوره ی آخرالزمونه دیگه!!!
آیکونای جدید!!! :))
اگر میدانی در این جهان کسی هست که با دیدنش رنگ رخسارت تغییر می کند و
صدای قلبت آبرویت را به تاراج می برد مهم نیست که او مال تو باشد
مهم این است که فقط باشد
زندگی کند
لذت ببرد و نفس بکشد !
پاسخ:
دقیقآ...
مرحبا!
یادمه چندی پیش نمونه ی عینی حرفای قشنگتونو دیدم!
درسی گرفتم ک تا عمر دارم مدیون عزیز بزرگواری هستم ک هیچوقت فراموشم نخاهد شد...
درس زندگی بمن آموختند پس بقول مولایم تا عمر دارم مرا بنده ی خود ساخته اند!...
زان یار دلنوازم شکری است با شکایت
گر نکته‏دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی‏مزد بود و منّت هر خدمتی که کردم
یارب مباد کس را مخدوم بی‏عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمی‏دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کآن‌جا
سرها بریده بینی بی‏جرم و بی‏جنایت
چشمت به غمزه ما را خون‏خورد و می‏پسندی
جانا روا نباشد خون‏ریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه‏ای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی‏نهایت
ای آفتاب خوبان می‏جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه‌ی عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوش‏تر کز مدّعی رعایت
عشقت رسد به فریاد گر خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
یارب دعای خسته دلان مستجاب باد...
یاعلی
پاسخ:
سلام
مستمان می کنید با پیاله ای حافظ...

آمین...
علی یارتون...
۰۴ اسفند ۹۱ ، ۱۸:۲۸ سیدعلی رضا
آخر ای دوست نخواهی پرسید

که دل از دوری رویت چه کشید

سوخت در آتش و خاکستر شد

وعده های تو به دادش نرسید

داغ ماتم شد و بر سینه نشست

اشک حسرت شد و بر خاک چکید

آن همه عهد فراموشت شد

چشم من روشن روی تو سپید

جان به لب آمده در ظلمت غم

کی به دادم رسی ای صبح امید

آخر این عشق مرا خواهد کشت

عاقبت داغ مرا خواهی دید

دل پر درد فریدون مشکن

که خدا بر تو نخواهد بخشید

سلام
اینم ادرسم
خوش به حال مخاطب خاص
چرا بلاگفا نگرفتی ؟
پاسخ:
سلام
ممنونم سید بزرگوار
عه!!!
آقا ما فک نمی کردیم این یکی بلاگتونو بروز کنید!
بحدی از بلاگفا شاکیم ک میگم چرا دوستان از بلاگفا دل نمی کَنند؟؟؟
سلام عتید جان

این دنیای مجازی گاهی برام بیش از دنیای حقیقی ارزش داشته . چرا که توی این دنیا اول با خصوصیات فکری افراد آشنا شدم بعد با خودشون اما توی دنیای حقیقی معمولا اول افراد رو می شناسی بعد با افکارشون آشنا میشی.
توی این مجاز آباد دوستانی پیدا کردم که به بودنشان دلخوشم و حضورشون آرامش بخش لحظه های مجازی و حقیقیم شده.
حق داری که گاهی از نبودشون غمگین بشی
هر کجا هستند خدایشان به سلامت دارد

پاسخ:
سلام ماری عزیز
البته ناگفته نماند خیلی ها هم با خود واقعی شان پا در عرصه ی مجاز نمی گذارند!
دوستانی دارم بهتر از آب روان در همین مجازآباد!!!
یکیش هم ماری جانمان :)
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکسته قلب من جانا بعهد خود وفا کن

سلام
التماس دعای فراوان...
پاسخ:
سلام

شکسته اش را بهتر میخرند...

محتاجم فراوان...
۰۶ اسفند ۹۱ ، ۰۰:۱۱ خارج ازچارچوب
چقدر آدمو نگران میکنه.نمیدونم ربطی به پست شما داره یا نه.کلن یه جوریم از پیوندی که زندگی حقیقی و مجازی ما بهم خوردن
پاسخ:
باید مراقب این پیوند بود!
گاهی این پیوندها بالا می برند و گاهی بر زمین می کوبند!!!
دلم به شریعتی تنگ شده. به همه صفاتش. به همه چیزهایی که نمی‌توانم وصفش کنم. دلم به راه سوم به جهان سوم به "راه‌هایی بروید که روندگان آن کمند" به نه شرقی نه غربی به چهار زندان آدمی به باغ ابسرواتوآر به تراژدی الهی به حسین وارث آدم به شب قدر به "بر در حق کوفتن حلقه وجود" . . . تنگ شده
پاسخ:
و فاطمه فاطمه است...
دست دلت را بگیر ببرش همانجایی ک زیاد میروی.
لا ب لای کتابهای کتابخانه ات...
ک میدانم زیاد میروی...

سلام
صادقانه اعتراف می کنم کنار محبت ها، کنار دل های دریایی تان، تشکر و قدردانی کم آورده ام!
ساده، صمیمی، و عمیق... سپاسگزارم!

و دست های خالی ام جز چند دعای ناقابل ارمغانی ندارد برای بلندای احساستان:

آسمان دلتان منور به نور قرآن
آرامش لحظه هایتان مستدام با یاد خدا
سلامت وجودتان برقرار
و عاقبت بخیری توشه ی دنیا؛ و سربلندی نصیب آخرتتان باد!.. ان شاءالله!

در پناه حق...
پاسخ:
سلام
صادقانه اعتراف میکنم نه فقط از جانب خود ک ب نمایندگی از طرف همه ی دوستان:
اگر کلامی بر زبان جاری گشت، تنها و تنها گوشه ای بود از احساسمان نسبت ب فرشته خویی ک بودنش مایه ی آرامش است و زیر سقف آرامشش مأمنیست برای دلهای خسته و کلامش راه گشاست در ظلمت لحظه هامان!
خدایم شاهد است ک فقط و فقط حرف دل بود آنهم گوشه ای!

من ب این دعاهای سبز محتاجم...
بی نهایت سپاس...

دعا میکنم از شما بگیرد هر آنچه را ک خدا را از شما میگیرد!...
دلم به "نامه‌ای به دوست" هم تنگ شده. خیلی تنگ خیلی تنگ
پاسخ:
چ دل زیبایی!...
سلام.[گل][گل]
احساس پاکتون رو ب دوست خوبتون,میشه تو تک تک جمله ها حس کرد .احساستون رو تحسین میکنم و انشاالله تو این روزهای با هم بودنتون شاد باشید وپر آرامش.[گل][گل]
پاسخ:
سلام بزرگوار
زنده باد بر شما...
بی نهایت سپاس...
حقا که شما نویسنده سماک واین دوستان مجاز آبادتان چنان این عتید خانه را منور کرده اید که به شوق خواندن تمام مطالب وتمام نظرات چشممان کور شد روی این صفحه

چه خوب نویسنده وچه خوب دوستانی گردند اینجا وچه مخاطب خاص ، خاصی که بواسطه شان چنین بحث گرمی پاگرفته.......

خداقوت به همه شما
علی یارتان
صلوات برای تعجیل در ظهور آقایتان
پاسخ:
ما که عین ظلمتیم و بس!
اما براستی حضور دوستان عطری دارد بی مثال!!!
و صد البته با حضور شما این خراب آباد رونق بیشتر خواهد گرفت...
خداوند چشمان مهربانتان نگه دارد...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.