سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

با تو ما را خاک، بهتر از فلک / ای سِماک از تو منوّر تا سَمَک

سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

با تو ما را خاک، بهتر از فلک / ای سِماک از تو منوّر تا سَمَک

سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ *
إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ *
مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ *
بنام خداوند بخشنده ی مهربان.
ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏ های نفس او را می‏دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!
به خاطر بیاورید هنگامی که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت می‏دارند.
هیچ سخنی را انسان تلفظ نمی‏کند مگر اینکه نزد آن فرشته ‏ای مراقب و آماده برای انجام ماموریت است.
«آیات 18-16 سوره ق»

به هوش باش!

سه شنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۱، ۰۳:۰۵ ق.ظ

 

یا هو...

 

مثِ هر روز رفتم یاهو و چک کردن پی ام ها.

مثِ همیشه٬ یه لینک.

کار همیشگی شه. سرش توی کتابه و همه رو هم ترغیب میکنه به خوندن.

اما نه هر کتابی و نه هر خوندنی ای!

سلام کردم و داشتم مراسمات تشکّر و از این حرفا رو بجا میاوردم که جواب داد:

و علیکم سلام.

دقایقی رو با هم گپ و گفت داشتیم.

در مورد کار خوبِ "دیر و دور" گفت و اینکه ما دغدغه نویس کم داریم. که ادبی نویسامون الا ماشاللهَ ن.

که نکنه با بازی کردن با چار تا کلمه خدای ناکرده٬ وقت خیلیا رو بگیریم و مدیونشون بشیم و همینها بشه وزر و وبالِ ما.

راستم میگفت!

آره٬ ما سیّد محمّد رضی زاده هامون کمند. خیلی هم کمند. شاید بتعداد انگشتان دست و شاید هم کمتر!

کم داریم هنرمندایی مثِ میثم محمّد حسنی که درد جامعه رو به تصویر بکشن. یا کمند "دوئل" ها٬ یا خیلی مهجور!

درسته هر آدمی نیاز داره گاهی دلی هم بنویسه٬ مثِ خود بنده که بیشتر رو این تیپ نوشتن زوم کردم. اما باید لنز دوربینم رو کمی بچرخونم و یک قدم هم شده پا فراتر از اونچه هستم بذارم. چقدر جای دردها و  دغدغه ها خالیه تو نوشته هام!

اصلآ نگارنده ی محترم این بلاگ دغدغه ای ندارد جز خورد و خوراک!

کمی تأمل و درنگ واجبه و لازم!

که بقول مادربزرگش کار خیر هنوز هم ثواب داره!!!

-------------

پ.ن: این پست با حالتی غضب آلود نگاشته شد!

خیلی درد داره بنویسی و از نوشته ت کپی هم نگیری تا کلیک میکنی برای تأیید٬ بلاگفای محترم بهت اخطار میده:

"امکان درج چنین پستی به دلیل وجود اسکریپ یا لینک غیرمجاز وجود ندارد"

عه!!! و پَر...

هه... به همین راحتی!!!

نه که برای پریدن مطالبِ بدونِ بَک آپ ناراحت بشما نه!

اون عبارت لینک غیرمجازشون حرصمو درآورد. یعنی خصومت تا این حد؟! (آیکون از تعجّب شاخ درآوردن)

البته طبیعی بود. چون چند شب پیش تو بلاگِ یکی از دوستان مطلبی رو دیدم مبنی بر اینکه لینک آقای رضی زاده یهو٬ الکی الکی٬ همینطوری پاک شده و اصلآ هم امکان لینک مجدد وجود نداره!!!

مسخره س نه؟؟؟

۹۱/۰۹/۲۸
عتید ...

نظرات  (۲۷)

۲۸ آذر ۹۱ ، ۱۰:۵۶ زمزم اندیشه
ممنون از حسن نظرتون.
خدا نکنه که حضورتون در وبلاگ ما کمرنگ و گرمی وجودتون سرد بشه...
منتظر حضور و گرمیتون همیشه در وبلاگمون هستیم
آهای عاشق خدا یادت نره...
با آرزوی فرج..
وبلاگ خوبی دارید-موفق باشید.
پاسخ:
سپاس از محبتی که لایقش نیستم!
زنده باد بر شما...
سلام رفیق
جامعه رو افراد می سازند
تا ما تک تکمون به از نو سازیه خودمون نپردازیم .جامعمون درست نمیشه
دردهایی هست که بنیان عقیدتی و فرهنگیمون رو داره نابود میکنه و ایکاش به خودمون بیایم و از خودمون شروع کنیم و خودسازی کنیم
جامعه ما در صورتی اصلاح میشه که ما اصلاح بشیم ما یعنی من و تو
پاسخ:
سلام
دقیقا!
مهره های سازنده این جامعه من و تو هاست!
که بیشترشان باید ذهنشان را شست و شو کنند از افکار و اندیشه های غلط و متعصبانه!
اما واقعا اون عکس خیلی حرف داشت برای گفتن!
تلنگر بود!
سپاس...
بقول نمک کشیدن هاشمی با گوش های دراز و ... این حرف ها شده جنگ نرم
پاسخ:
ماشالله ب اینهمه تعدد بلاگ!
خوش اومدین :)
شاید عجیب باشد!
ولی دلم می خواهد قبل از هر نظری اینجا،زار زار گریه کنم....
گاهی به خودم می گویم ...
خدا که کار بی حکمت نمی کند...
پس تو می توانی...
حالا زور بازویت کجا رفته؟!
پاسخ:
نه!
اصلا عجیب نیست رفیق.
تا پشیمان نشدیم بیا کاری کنیم!...
اول اینکه
الله اکبر !!!
خدا حفظ کنه انشاالله اون مادر بزرگ رو که حرفاش هزار تا چکشه که میخوره تو سرت !
.
اما گفتنی ها رو که شنیدید و حالا اومدم بگم که
اصلا مسخره نیست !
این نشون میده که چقدر همه مون مسرور هستیم !!!
نه فقط اقای x و y که همه ی ماها باید غیر مجاز میشدیم و این یعنی که بلاگفا شدیدا به فکرمون هست !
این یعنی همون عدو شود سبب خیر ...
یعنی که اگر شما ها غیر مجاز نیستین بدونید که اصن نیستین !!!!!
این یعنی در و دیوار پر از عبرت هست
ولی ما هنوز هم مشغولیم و خوش با خط خطی های به ظاهر ادبی مون !
.
.
کاش خانوم ِ سه ساله مون
نظری کنند و عاقبت مون به خیر شه
پاسخ:
خدا حفظشون کنه و خدا ب داد سر مبارک چکشی نوه ی عزیزش برسه :)
آفرین!
تکبیر...
اینو خوب اومدی!!!
خیلی خوشم اومد...
ما هستیم چون ما نیستیم!!!!!
اما ی چیز دیگه. خیلیا رو میشناسم با همین ادبیات قشنگشون، با همین قلم قویشون انگشت میذارن رو دردای جامعه و حرفای ناگفته. تلنگر میزنن. ینی باید قلم قویتو هدر ندی. تو راهش خرج کنی. مث خیلی از دوستای همین حوالی.

انشالله...
عرض تسلیت بمناسبت شهادت سه ساله ی حسین(ع)
شرمنده کردی بابت لینک خط خطی اخیر این حقیر
۲۹ آذر ۹۱ ، ۰۰:۰۲ دشتْ‌بان
دغ‌دغه‌ای که مالِ خودت نباشه، اگه باهاش کار هم بکنی، به دردِ جرزِ دیوار می‌خوره.
من اصن غیرِ دلی نوشتن رو نمی‌فهمم. یه کار هنری،‌حدیثِ نفسه. و الا هنری نیست. باید نفسو درست کرد. دغ‌دغه تزریق‌شدنی نیست. آمپول نداره. با حرف و شعار شدنی نیست. باید بشه. باید خودتو تو جریان‌ش قرار بدی تا بشه...
پاسخ:
 اگه دغدغه م فقط مالِ خودم باشه ک بدرد جرز دیوار هم نمیخورم!!!
منم غیر دلی نوشتن رو نمی فهمم دوست عزیز. و یقین دارم اگه حرفام بر اساس چرتکه و دو دوتا چارتای دنیایی باشه و فلسفه و منطق و ... تو گوش احدی نخواهد رفت و آب در هاون کوبیدنه. من اگه بخام راه برم نه افلاطون میتونه دستمو بگیره ببره نه ارسطو. ی عاشق باید دستمو بگیره، ی عاشق!!!
هنری ک ب دل میشینه حدیث نفس نیست و کار دله.
"هر آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند"
همینه ک هنوز هر وقت گوهرهای ناب حاجاقا دولابی علیه رحمه، این فرزانه ی بی تکلف رو میشنوی با دلت بازی میکنه. چون هنرمند بود و هنر سخنوری در عین سادگی رو میدونست. همینه ک هنوز وقتی صدای مرحوم موذن زاده و آقاتی رو از ماذنه ها میشنوی دلت پر میکشه برای خدا. همینه که تا قیام قیامت هم آثار اساتید بزرگی چون فرشچیان و امیرخانی(ک خدا طول عمر بهشون بده) بر تارک دنیا میدرخشه. همینه ک کلهر و بهزاد هفت کفن پوسوندن زیر خروارها خاک اما نامشون هنوز زنده است!
و اگر حدیث نفس بود مطمئنا خود مولا علی قسمتی از زندگیش رو صرف هنر نمیکرد و هیچ توصیه ای هم براش نداشت.
اما باید یادم باشه ک باید خالی شم از خودی مث نی! ک از من صدای او بلند شه!!!
اما هنر باید هنر باشه. باید تو رو برسونه ب "معبود"ت نه اینکه "خود"ت رو روز بروز مقابلت یله تر کنه. باید از هنرت مایه بذاری، از دلت مایه بذاری. اتفاقا باید هنرمند باشی تا بتونی تیرتو ب هدف بزنی! عقیده م اینه ک باید دلمو، هنرمو بذارم جلو و در نهایت زیرکی اون ته تهش برسونمش ب هدفم. لب کلام، باید هنر خوب و هدفدار حرف زدن رو یاد بگیریم.
آره راست میگی دغدغه تزریق شدنی نیست باید خودتو تو جریان‌ش قرار بدی تا بشه.
باید بری تابرسی. هم برسی و هم اینکه برسی و کال نمونی!...
پیران خودمون....؟
نه باباااااا!
ایول....



ببخشید حرف خوبی نیست با کسی که زیاد عصبانیه...اما تعجب نباشه آدم که آدم نیست...
پاسخ:
یحتمل!
ایول هم داره :)
واقعآ حرکت خوبی بود.
سلام

حق بود آنچه خواندم
ممنونم!


+ بک می زدیدم برنمی گشت؟! به این میگن حالگیریه بلاگفایی!
آیکون به جایی بود!
بلاگفاس دیگه..با خوب و بدش می سازیم همین جوری الکی:)

میلاد امام هفتم(ع) پیشاپیش مبارک

به ارادت خودشون و یادگار بزرگوارشون


در پناه حق...
پاسخ:
سلام
همینجا رسما اعلام میکنم حقیقتآ یکی از اونایی ک نوشته هاش همیشه برام تلنگره شمایید!
قلمتان سبز...

بک هم زدم اما خبری نبود ک نبود :(
حال گیری بلاگفایی ک چ عرض کنم خصومت بلاگفایی!!!
بهله الکی الکی :)

میلاد باب الحوائج گلباران!
به همان نیت :)

۳۰ آذر ۹۱ ، ۰۰:۴۰ دشتْ‌بان
اصن حرف‌مو اشتباه فهمیدی. از خودم متأسف شدم.
پاسخ:
من شرمندتونم.
کاش توضیح بدید.
۳۰ آذر ۹۱ ، ۰۰:۵۰ دشتْ‌بان
من اگه بگم، دعوا نمی‌شه؟ به کسی برنمی‌خوره؟ من البته فک کردم خیلی واضح گفتم و توی فهم‌ش نباید دشواری‌ای پیش بیاد. ولی خب پیش اومده. اگه به کسی برنمی‌خوره بگم.

+اگه ممکنه هروقت کامنت می‌ذارین آدرس وب‌لاگ‌تون رو هم بذارین!
پاسخ:
شما بفرمایید.
چرا دعوا بشه دوست عزیز؟؟؟
ایراد از آی کیوی جلبک بسته ی ماست
البته اگه اشتباه نکنم همین الان اولین باری بود ک کامنت گذاشتم اما چشم میگذاریم :)
سلام
حقیقت را بیان کردید
ممنونم
پاسخ:
سلام
خواهش میکنم...
۳۰ آذر ۹۱ ، ۰۱:۰۸ دشتْ‌بان
ببینین!
این‌که توی نوشته‌های کسی این دغ‌دغه‌هایی که شما می‌گید نمی‌آد، یعنی دغ‌دغه‌ش نیس. فقط شعاره. اگه دغ‌دغه بود مطمئن باشین خودش می‌آد، به‌دونِ این‌که بخواد. سیدمحمد رضی‌زاده اگه پستاش این‌قد خوب با آدم کار می‌کنه،‌ برای اینه که دغ‌دغه‌شو داره. اما مالِ این دوستای ما که می‌خوان به زور دغ‌دغه‌نویس بشن، با آدم کار نمی‌کنه، چون دارن شعار می‌دن. اول سر خودشون کلاه گذاشتن، بعد سرِ ما. اگه واقعن این چیزهایی که می‌گیم غ‌دغه‌ی شخصی‌مون باشه -که نیست- دیگه نیازی نیست زور بزنیم. خودش می‌آد. خودش ساخته می‌شه. و خودش هم کار می‌کنه.
نمی‌دونم چه‌طوری توضیح بدم. شهیدآوینی رو دیگه قبول دارید؟ ایشون می‌گه یه اثر هنری، در بالاترین مرتبه‌ش هم که باشه حدیثِ نفسه. حالا شما می‌گی دل،‌فرقی نمی‌کنه، همون. برای رسیدن به یه اثر خوب، باید این دله رو صاف کرد. نباید شعار داد. نباید سعی کرد به زور یه چیز مفهوم‌دار نشون داد. توی یه اثر هنری مفهومِ صرف با آدم کار نمی‌کنه. اون مفهوم وقتی جواب می‌ده، که هنرمند، اونو با جون و دل‌ش فهمیده باشه. نه که فقط شعارشو بده. من برداشت‌م اینه که تمامی دوستانِ ما که ادعاشان گوشِ فلک را پر کرده، فقط دارن شعار می‌دن. کار هنری نمی‌تونن بکنن. چون وجدانن دغ‌دغه‌شون نیست. اداشونه. ادای مسلمون بودن. ادای عاشق بودن. ادای... حتا ادای هنرمند بودن. من فرق دغ‌دغه‌نویس با ادبی‌نویس رو اصن نمی‌فهمم!
اون ادبی‌نویس هم، اگه اثرش کار می‌کنه با آدم، دغ‌دغه‌ش در همون حده. ازین فراتر نرفته. با دستورالعمل و هش‌دار و بخش‌نامه نمی‌شه اون آدم دغ‌دغه‌ش عوض شه. با یه پستِ به هوش باش دغ‌دغه‌هاش مهم نمی‌شه. کارای دیگه‌ای باید کرد. حالا این‌که چه‌کار، خودتون بگردین پیدا کنین. ولی این راه‌ش نیست. این همه‌ش شعاره.
.
(ممکنه یه جاهایی خوب توضیح نداده باشم، یا به اندازه نباشه، یا حتا منظورمو بد رسونده باشم. شرمنده. یه کامنت، در حدی نیست که بخوای هم‌چه بحثی رو مطرح کنی.)
۳۰ آذر ۹۱ ، ۰۱:۳۴ عتید ب دشتْ‌بان
اولا ممنون از توضیح جامعتون!
انصافا خودتون بگید این توضیح کجا و اون اولیه کجا؟؟؟
حرفتونو کاملا قبول دارم. تا این درده با گوشت و پوست و استخونت عجین نشه حالا هی بگو، کاری از پیش نمیره ک! بقول خودتون باید بیفتی توش تا برسی.
ارادت خاصی دارم به شهید آوینی و ادبیات خاصش!
اما نمیدونم چرا تو کتم نمیره ک قبول کنم هر هنرمندی اثر هنریش حدیث نفسه!
با این وجود همه ی هنرمندای ما حالا تو هر زمینه ای ک فعالیت میکنن باید هنرو ببوسن بذارن کنار چون منیتشون رو پرورش میده. میشه گفت آثار اکثر هنرمندای ما حدیث نفسه. اما این حرف آقا مرتضی رو در مورد خودم قبول دارم. گرچه هنرمند نیستم اما اگر روزی هم میخاستم اثری از خودم بجا بذارم شک ندارم ک هر اثرم منم منم میزنه!
برو ی سرچی بزن. لازم نیس بگم رفتید و دیدید خیلی از بروبچه ها فقط ادبی مینویسن و جسارته ب ساحت مقدس خیلی از بزرگواران اما میتونه فقط صرف حدیث نفس باشه. البته درجه داره دیگه. اما یکی هم ادبی مینویسه اما با دغدغه. حالا خلوص کارش هم درجه داره اما لااقل پا گذاشته تو این راه.
ی جا گفتید:
"توی یه اثر هنری مفهومِ صرف با آدم کار نمی‌کنه. اون مفهوم وقتی جواب می‌ده، که هنرمند، اونو با جون و دل‌ش فهمیده باشه. "
دقیقا همینطوره. هر اثر هنری برای تاثیرگذاری بیشتر باید از ی کانال طیب بیرون بیاد. همون نی ای ک مثال زدم.
همین "به هوش باش" پره از منیت و مطمئنا تاثیرگذار نخواهد بود اما نمیشه گف ساکت بشینیم و هیچی هم نگیم. شاید وجود یکی اونقدر پاک باشه ک همین حرفو از ی سراپاتقصیری مث بنده بگیره و تموم!
یادمه چن وخ پیش ی حدیثی شنیدم اگه اشتباه نکنم از امام صادق(ع) ک علم رو بیاموزید حتی از کسیکه عاملش نیست(البته نقل ب مضمون بود). خودم تعجب کردم اما چون راوی تاییدشده بود و البته ایشون سند رو هم عنوان کردن قبول کردم.
بازم ممنونم از توضیحاتتون.
الان من دغدغه م اتوکردن لباسامه ک فردا باید صب علی الطلوع بزنم بیرون
و خدا نکنه اتو دست بگیریم ی کمد لباس میریزه رو سرت و ما هم ک پترس
۳۰ آذر ۹۱ ، ۰۲:۱۴ دشتْ‌بان
من، دارم بال‌بال می‌زنم که بگم، اثر یه هنرمند، همون منیّته‌ست. باید منو درست‌ش کرد. شما لباساتونو اتو کنین.
پاسخ:
واقعا اینطور فک میکنید؟
تو درست کردن "من" ک شکی نیست اما قبول ندارم اثر ی هنرمند منیت صرفه!
من میگم میشه راحت گف اکثرشون اما درست نیست بگیم همشون!
نه تا صب وخ دارم بالاخره اتو میکنم.
۳۰ آذر ۹۱ ، ۰۲:۳۲ دشتْ‌بان
نداشته باش!
پاسخ:
چ خشن!
هنر آنست که بمیری پیش از آنکه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند که چنین مرده اند.
"سید مرتضی آوینی"

اینم ی هنر از دید خود شهید آوینی.
و از دید من عاصی همچین هنری لازمه اش از خودی خالی شدنه!
نباید هنر رو محصور و محدود کرد تو چار تا حوزه ی سمعی و بصری!
دایره ی هنر وسیعتر از اونیه ک تو مخیلیه ی من بگنجه...
سلام‏ ‏باید‏ ‏از‏ ‏دغدغه‏ ‏داشتن‏ ‏هم‏ ‏عبور‏ ‏کرد‏ ‏وقتی‏ ‏میتوان‏ ‏تاثیر‏ ‏گزار‏ ‏بود‏ ‏که‏ ‏درد‏ ‏داشت‏ ‏درد‏ ‏آن‏ ‏چیزی‏ ‏که‏ ‏برایش‏ ‏مینگاری‏ ‏صرف‏ ‏دغدغه‏ ‏کاری‏ ‏از‏ ‏پیش‏ ‏نمیبرد‏ ‏باید‏ ‏درد‏ ‏دین‏ ‏و‏ ‏فرهنگ‏ ‏را‏ ‏داشت‏ ‏تا‏ ‏بتوان‏ ‏قدمی‏ ‏برداشت‏ ‏...‏ ‏حضرت‏ ‏ایت‏ ‏الله‏ ‏بهجت‏ ‏میفرمودند‏ ‏؛‏ ‏آیا می‌توانیم سالم بار به منزل ببریم و در عین حال به امور مسلمانان و مؤمنین بی‌تفاوت باشیم؟ آیا امکان دارد بدون اهتمام به امور مسلمانان به مقصود برسیم؟
پاسخ:
سلام
خدا رحمتشون کنه جواهری بودند این عارف دلسوخته!
و نورشون هیچوقت خاموش نخواهد شد.
سلام

ومن هم مثل شما دیر رسیدم...
صمیمانه تبریک بابت میلاد باب الحوائج ..
در سایه ی لطف و کرمش،شادی های دلتان یلدایی ...
پاسخ:
سلام
شما هر زمان تشریف بیارید منور میفرمایید!
میلاد مبارکتان!



۳۰ آذر ۹۱ ، ۱۷:۴۷ تـــ ـارا
دو قدم مانده به رقصیدن برف
یک نفس مانده به سرما و به یخ
چشم در چشم زمستانی دگر
تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان
یک سبد عاطفه دارم همه تقدیم شما
یلدا مبارک
پاسخ:
گذر عمر ببین!
یلدای دگری در راه است...
شادیهاتان یلدایی...

۳۰ آذر ۹۱ ، ۲۰:۲۹ تـــ ـارا
سلام

مژده ای دل که شب میلاد کاظم آمده
فاطمه بر دیدن موسی بن جعفر آمده
کاظمین امشب چراغان ازوجود کاظم است
خانه ی صادق چراغان از حضور کاظم است

ولادت هفتمین فخر عالم امکان امام موسی کاظم علیه السلام تهنیت باد
پاسخ:
سلام
چقدر دلم هوای حرم جدتان را کرده بانو...
مسخره،دیکتاتوری،سودجو،بی انصاف...
مث این آدمای بیخود که میان یه عده رو نمک گیر میکنن بعد ازشون بهره میبرن.
بلاگفا همینه
پاسخ:
اوه اوه شما ک آتیشت تندتر از منه انگار!
:)
سلام

میلاد هفتمین ستاره آسمان ولایت و امامت مبارک دلتان

به بهانه ی میلادش گلی از گلستان سخنان گهربارشان تقدیم حضورتان:

مَن دَعا قَبلَ الثَّناءِ عَلَی الله و الصَّلاهِ عَلَی النَّبِی (صلی الله علیه وآله) کَانَ کَمَن رَمی بِسَهمٍ بِلا وَتر
هر که پیش از ستایش بر خدا و صلوات بر پیغمبر (صلی الله علیه وآله) دعا کند چون کسی است که بی زه کمان کشد.

تحف‌العقول ، ص‌ 425

اللهم صلِّ علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
خدایا!به اجابت برسان دعای دوستانم را،و هرآنچه خیر و خوبیست نصیبشان فرما.
آمین

در پناه او که قاضی الحاجات است
پاسخ:
سلام
و مبارک دل پاک شما نیز!



سپاس از این زیبا یادگاری که به ارمغان آوردید!
عطر این گل خوشبو مست میکند...

اللهم صلِّ علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام
از goddess میام. و خدا بخواد زین پس هستم...
آرامش و وقار رو اینجا به وضوح میشه دید.خوشالم. خسته نباشیدو خدا قوت..

دوستان دغدغه نویس واقعن کمند. بیان کردن دغدغه هم کفایت نمیکنه و حتی المقدور باید راه کار هم داد. البته بیان دغدغه به خودی خود بخشی از ثقل درد رو برمیداره. چیزی میشه شبیه درد و دل!
ائمه ی ما تویه مناجاتها و احادیثشون به ما نیازهامون رو یاد آور میشن و راه حاجت روایی رو یاد میدن. گاه دردهایی هستند که مادر تمام دردهان. علاجشون درمان هر چی درده.
پاسخ:
سلام
به به... به به...
یک دوست مشترک!
به داشتن goddess افتخار میکنم. البته ناگفته نماند لایق دوستی با ایشان نیستم، اینرا خودم خوب میدانم!
بهرحال منور فرمودید...
نکته بجایی بود:
"بیان کردن دغدغه هم کفایت نمیکنه و حتی المقدور باید راه کار هم داد."
و میتونه این اتفاق با همفکری دوستان دلسوز بیفته.
و همینکه گوشه ای از ذهن ما رو درگیر خودش کنه و کمی عمیقتر بهر موضوعی نگاه کنیم، پیش برنده است. کم کم راه برامون باز میشه!
از حضورتون سپاسگزارم.
دوای همه دردهایتان پناه دلتان!

واقعا حرفاتون وحرف های دوستتون حقـــــــــــــــــــه
ما دغدغه نویس نداریم درست ء سید رضی زاده کم داریم ء اونم درست
ولی بنظرم ما دغده کـــــــــــم داریم ء اونهایی که مینویسند درد را با گوشت وخونشون لمس نکردند یا حتی اگه لمس کردند درکش نکردند که بخواند دربارش نظر بدن ء جوونهایی که ما باشیم دغدغه هایی که جنسشون مادیات باشه ء آرزوهایی که تهش بوی پول به مشام برسه ء نوشتن نداره دیگه
بنظرم تا کسی تو جامعه با دیدی متفاوت نگاه نکنه ء تا درد ندیده باشه و درد نکشیده باشه تا وقتی نگاه و درد و دغدغه برایش و برایمان درست تعریف نشده باشه ...نوشتن به درد نمیخوره
باید در اصل دید که هرکسی درد و دغدغه را چگونه برای خودش معنا میکند ؟!!!
نوشتتون مرا خیلی به فکر فرو برد
همین نوشته شما یک دغده بزرگ و خودتون دغدغه نویسی بزرگ هستید
علی یارتون
پاسخ:
اینم حرف قشنگی بود مهاجر!
"ما دغدغه کم داریم"!!!
جوونی که شما باشی این وصله ها بهتون نمی چسبه :)
میدونی بنظرم نباید از بیرون نگاه کنیم. دیدمون رو باید عوض کنیم!
خداروشکر که یکی ب فکر فرو رفت. باعث بسی سعادت :)
در مورد جمله پایانیتون: انشالله...
یا علی...
سلام حالتان به آرامش مشغول
چند روزی بود وب ما خراب شده بود وچرا نمیدانم قالب ان عوض شده است.
برایتان هم مطلب میگذاشتم ارسال نمیشد.
کم پیدا بودید به رسم ادب امدم برای صله رحم وعرض سلام
پاسخ:
سلام
عجب!!!
البته از بلاگفا بعید نیست :)
بزرگید و بزرگوار. و همیشه لطفتان شامل حال این حقیر!
کم سعادتیم جناب ابدام...
۰۴ دی ۹۱ ، ۱۰:۲۲ درجستجوی ارامش
بلاگفا سیاستهای خودشو داره...
باحرفاتون موافقم این روزا از درد گفتن زیاده
پاسخ:
نباید داشته باشه! وقتی شعار میده: بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است(ی عالمه علامت تعجب)
درد که خیلی زیاده اما گفتن درد خیلی کم شده.
نمیدونم انگار حس نداریم!
که درد رو احساس کنیم...
آرامش نصیبت رفیق...
۰۴ دی ۹۱ ، ۱۴:۳۰ اِلاّ(تو)
سلام خدابرعتیدخوب..

خیلی خوب گفتی..حرف دل بود..

هوم..مادرقبال چشمهایی که دوخته میشن به صفحه ی بلاگفامسئولیم..درقبال کلیک هایی که زده میشن..
پاسخ:
سلام بر همه حتا تو! :)
آی گفتی کلیک!
هعییییییی...
رنگ ماوس م پریده :(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.