سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

با تو ما را خاک، بهتر از فلک / ای سِماک از تو منوّر تا سَمَک

سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

با تو ما را خاک، بهتر از فلک / ای سِماک از تو منوّر تا سَمَک

سِما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کـــــــ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ *
إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ *
مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ *
بنام خداوند بخشنده ی مهربان.
ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏ های نفس او را می‏دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!
به خاطر بیاورید هنگامی که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت می‏دارند.
هیچ سخنی را انسان تلفظ نمی‏کند مگر اینکه نزد آن فرشته ‏ای مراقب و آماده برای انجام ماموریت است.
«آیات 18-16 سوره ق»

مؤذنم! اذان بگو...

جمعه, ۳ آذر ۱۳۹۱، ۰۱:۱۹ ب.ظ

یا هو...

 

خدا به داد لیلا برسد!...

حسین که شکست...

آن زمان که بغضهایش فریاد میزد:

                                  "ولدی"...

                                          شد "ح س ی ن"...

 

------------      

مؤذنم!      

        اذان بگو...     

۹۱/۰۹/۰۳
عتید ...

نظرات  (۵)

۰۳ آذر ۹۱ ، ۱۴:۱۹ تـــ ـارا
یکی می گفت از گل بهتر است او

شبیه حضرت پیغمبر است او

علیّ مرتضا آمد به میدان

ولی نه! نه! علی اکبر است او

"عبدالرحیم سعیدی راد"
پاسخ:
هنوز در دیار ما رسم است شب هشتم بخوانند:
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر در خیمه رسانم
آه ...
پاسخ:
صد آه برآورم ز آیینه ی دل
آیینه ی دل ز آه روشن گردد
"مولانا"
انگار بنا نیست که ای پیر محاسن

این آخر عمری پسری داشته باشی ...

دل ارباب خون است ...
پاسخ:
هر کس که هوای پدری داشته باشد
خوب است که همچین پسری داشته باشد
سلام

هرچه نزدیک تر می شویم به نهایت عشق..دورتر می شوم انگار!
چقدر فاصله هست بین یک شیعه و یک محب! چقدر فاصله هست!
این را قدم هایی که کج رفتند شهادت می دهند!!

تلاطم گرفته، این قطره که لیاقت دریایی شدن ندارد.. محتاج دعای قلب نورانی تان از همیشه تا همیشه!
بیادتان هستم.. یادم کنید لطفا!

در پناه حق...
پاسخ:
سلام
تا حضرت عشق راه بسیار است و بسی سخت!
دل دریایی تان برای ما دعا میکند؟؟؟
خیلی بیادتونم...
جاری عبور کردی و نم نم شدی علی
از خاک می خروشی و زمزم شدی علی

چه مادرانه دور تو می گشت خواهرم
با دست های عمه مُعَمَم شدی علی

بعدش دوباره مثل همان سالهای قبل
آیینه ی رسول مُکَرَم شدی علی

پیغمبرانه رفتی و زیر نزول تیغ
مثل شروع سوره ی مریم شدی علی

تا از میان معرکه پیدا کنم تو را
گیسو به باد دادی و پرچم شدی علی

معراج ذوالفقاری و پهلو شکافدار
زهرا،نبی،علی؛همه با هم شدی علی

زخمی، شکسته ،خورد شده ،ذره ذره ،ریز ریز
یکجا تمام آنچه که گفتم شدی علی

من از تنت هر آنچه که شد جمع کرده ام
ای وای بر دلم! چقدر کم شدی علی...
پاسخ:
افتادنت از زین پدرت را به زمین زد
برخیز و گرنه پدرت می رود از دست
برخیز که عمه نبرد دست به معجر
بر خیز به جان من و این عمه ات، اکبر
"شعر از علی اکبر لطیفیان"

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.